شهید نادر نادری خواه

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

نادر نادریخواه

father.png

نام پدر

حسین

birthday.png

تاریخ تولد

16/01/1344

birth_loc.png

محل تولد

محلات

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

11/08/1361

mahale_shahadat.png

محل شهادت

عین خوش

mazar.png

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه یک

name_amaliat.png

نام عملیات

محرم

shoghl.png

شغل

دانش آموز

ozviat.png

عضویت

بسیجی

شهید نادر نادری خواه نوجوان 17 ساله و کارگر زاده ای بود که در یک خانواده مستضعف و دردکشیده در شهرستان محلات به دنیا آمد. او در خانواده ای چشم به جهان گشود که تربیت اسلامی چنان طبع بلندی بدان ها بخشیده که خود را در برابر خالق خاضع و پاسداری از حریم باری تعالی را بر هر امری دیگر واجدتر و نثار جان به راه الله و رضایت معبود را حد اعلای تکامل انسانیت میدانند؛ زیرا آنها تربیت یافته مولا و مقتدای خود، سالار شهیدان و سید مظلومان حسین (ع) و پدر بزرگوارش علی (ع) میباشند. نادر در حدود دو سال قبل از شهادت به قصد فعالیت در بسیج ترک تحصیل کرد؛ ولی به علت صغر سن پذیرفته نشد و مدتی به همراه پدر با کار ساختمان سازی و کارگری کمک خرج خانواده بوده تا این که با اجازه والدین در بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پذیرفته و مشغول فعالیت شد و در واقع شاید بتوان گفت، بهترین دوران زندگی نادر همان چند ماهی بود که در بسیج خدمت میکرد و شیرین ترین ایام عمر کوتاهش، همان دو ماهی بود که در دیار عاشقان و کعبه آمال عارفان و کربلای ایران به سر برد. از زمانی که در بسیج شروع به فعالیت کرد سرور و رضایت از اعماق وجودش در چهره اش موج میزد و تو گویی راهی را یافته بود که انتهایش، وصال معشوق بود. یک روز به خانه آمد و با شور و شوق وصف ناپذیری فریاد زد: مژده؛ مادر! مژده؛ فردا به جبهه اعزام میشوم و فردای آن روز همانند صدها هزار عاشق راه یافته، اسماعیل وار، تحت فرمان بت شکن زمان به قربانگاه عشق رهسپار شد و بعد از حدود دو ماه در عملیات افتخار آفرین محرم و در ماه محرم یعنی همان ماهی که مرادش، حسین (ع) علیه یزیدیان شورید و با شمع وجودش پشت خمیده انسانیت را توانی تازه بخشید، نادر هم به عنوان امدادگر در گردان محمد رسولالله (ص) از تیپ 17 علی بن ابیطالب (ع)، به یاری مجروحین رفت و در حالی که میرفت تا مجروحی را از میدان نبرد به پشت جبهه حمل کند، با اصابت خمپاره ای غنچه وجودش به دست ملائک، به آستان مقدس حضرت حق تقدیم شد و به وصال معبود نائل آمد و زندگی مختصرش جاودانه شد. آن شهید عزیز، دو برادر به نامهای غلامعلی و رضا و پنج خواهر داشت که در وداعی غم آلود او را در گلزار شهدای محلات به خاک سپردند.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

به نام خدا سلام علیکم پس از حمد و ثنای خداوند تبارک و تعالی و درود بر پیامبر اکرم (ص) و خاندان پاکش و درود بر امام امت، خمینی (قدس سره) کبیر، و آرزوی طول عمر برای ایشان خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض میکنم و پس از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم. خدمت مادر مهربانم سلام عرض میکنم. اگر از حال اینجانب فرزند خود خواسته باشید، الحمدلله حالم خوب است و ملالی در بین نیست و به دعاگویی شما مشغول میباشم و اینجا مراسم دعای توسل و کمی و سینه زنی و مداحی، مرتب برپا میباشد و من به یاد شما هستم. شما هم در مراسم دعای کمیل و غیره ما را از دعای خیر فراموش نکنید. برای سلامتی و طول عمر امام (قدس سره) عزیز و پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید. خوب مادر، من یک نامهای دیگر هم جلوتر از این دادم. مادر ان شاءالله که خوب باشید. من در اهواز هستم؛ چند روز دیگر حمله شروع خواهد شد. جای ما هم خیلی گرم است. دعا کن که حمله زودتر شروع شود که ما از این گرما راحت شویم. راستی مادر، اگر ما ان شاءالله پیروز شدیم و من سالم برگشتم خانه مان، یادت باشد به غلامعلی، زهرا و… سلام برسانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *