شهید نادر نادری خواه نوجوان 17 ساله و کارگر زاده ای بود که در یک خانواده مستضعف و دردکشیده در شهرستان محلات به دنیا آمد. او در خانواده ای چشم به جهان گشود که تربیت اسلامی چنان طبع بلندی بدان ها بخشیده که خود را در برابر خالق خاضع و پاسداری از حریم باری تعالی را بر هر امری دیگر واجدتر و نثار جان به راه الله و رضایت معبود را حد اعلای تکامل انسانیت میدانند؛ زیرا آنها تربیت یافته مولا و مقتدای خود، سالار شهیدان و سید مظلومان حسین (ع) و پدر بزرگوارش علی (ع) میباشند. نادر در حدود دو سال قبل از شهادت به قصد فعالیت در بسیج ترک تحصیل کرد؛ ولی به علت صغر سن پذیرفته نشد و مدتی به همراه پدر با کار ساختمان سازی و کارگری کمک خرج خانواده بوده تا این که با اجازه والدین در بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پذیرفته و مشغول فعالیت شد و در واقع شاید بتوان گفت، بهترین دوران زندگی نادر همان چند ماهی بود که در بسیج خدمت میکرد و شیرین ترین ایام عمر کوتاهش، همان دو ماهی بود که در دیار عاشقان و کعبه آمال عارفان و کربلای ایران به سر برد. از زمانی که در بسیج شروع به فعالیت کرد سرور و رضایت از اعماق وجودش در چهره اش موج میزد و تو گویی راهی را یافته بود که انتهایش، وصال معشوق بود. یک روز به خانه آمد و با شور و شوق وصف ناپذیری فریاد زد: مژده؛
مادر! مژده؛ فردا به جبهه اعزام میشوم و فردای آن روز همانند صدها هزار عاشق راه یافته، اسماعیل وار، تحت فرمان بت شکن زمان به قربانگاه عشق رهسپار شد و بعد از حدود دو ماه در عملیات افتخار آفرین محرم و در ماه محرم یعنی همان ماهی که مرادش، حسین (ع) علیه یزیدیان شورید و با شمع وجودش پشت خمیده انسانیت را توانی تازه بخشید، نادر هم به عنوان امدادگر در گردان محمد رسولالله (ص) از تیپ 17 علی بن ابیطالب (ع)، به یاری مجروحین رفت و در حالی که میرفت تا مجروحی را از میدان نبرد به پشت جبهه حمل کند، با اصابت خمپاره ای غنچه وجودش به دست ملائک، به آستان مقدس حضرت حق تقدیم شد و به وصال معبود نائل آمد و زندگی مختصرش جاودانه شد. آن شهید عزیز، دو برادر به نامهای غلامعلی و رضا و پنج خواهر داشت که در وداعی غم آلود او را در گلزار شهدای محلات به خاک سپردند.