محمد مهدی سروش

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

محمدمهدی سروش

father.png

نام پدر

حسن

birthday.png

تاریخ تولد

01/01/1347

birth_loc.png

محل تولد

تهران

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

09/11/1366

mahale_shahadat.png

محل شهادت

شلمچه

mazar.png

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه سه

name_amaliat.png

نام عملیات

پدافندی

shoghl.png

شغل

کارمند مخابرات

ozviat.png

عضویت

بسیجی

شهید محمدمهدی سروش در تاریخ 1347/1/1در خانواده ای متدین و مذهبی در تهران چشم به جهان گشود. در اوایل سنین کودکی همراه خانواده اش از تهران به شهرستان محلات مهاجرت نمودند و به تحصیلات خود در محلات ادامه داد. محمدمهدی اوان نوجوانی پر استعداد و بلندنظر و سرشار از نبوغ بود. در برنامه های فرهنگی و مذهبی مسجد، گروههای سرود، جلسات قرآنی شرکت فعال داشت. به ورزش به خصوص فوتبال علاقه شدیدی داشت و در تیم فوتبال دبیرستان نقش فعالی داشت. در دوران تحصیلات راهنمایی و متوسطه در مدرسه نیز با دوستانش در کنار توجه به درس و علم و دانش در فعالیت های مذهبی شرکت میکردند. فردی مؤدب، خوش اخلاق و دوست داشتنی بود. به حق میتوان گفت: واقعاً عاشق امام (قدس سره)، نظام و انقلاب بود. در سال آخر دبیرستان بود که به دوره آموزش بسیج اعزام و پس از اخذ دیپلم عازم جبهه های حق علیه باطل شد. شهید یک بار در سردشت از ناحیه صورت مجروح شد، بار دیگر با کوله باری از تجربه در عملیات عاشورای 2، کربلا 4 و 5 اوج فداکاری و شجاعت و دلاوری را به ثبت رساند. در همین عملیات دوست و برادرش حمیدرضا، در جزیره بوارین به شهادت رسید. پس از شهادت برادرش به استخدام شرکت مخابرات درآمد. هنوز پرونده کارگزینی خود را تکمیل نکرده بود که شوق وصال او را فراخواند و رهسپار دیار یار شد و این بار با یار عهد بست که به قول خود وفا کرده و به نزدش برود. بسیجی گردان ولیعصر (عج) در روز جمعه 66/11/9 در حالی که مفاتیح همیشگی اش را در دست داشت، درمنطقه شلمچه از ناحیه سینه و پهلو مورد اصابت ترکش های خصم قرار گرفته و به دیار معشوق شتافت و به درجه رفیع شهادت نائل گردید. و این زمانی اتفاق افتاد که هنوز سالگرد شهادت برادرش حمیدرضا برگزار نشده بود و منتظر او بود تا محمد را نیز در کنارش به خاک بسپارند.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» حالا که قراره همه ما برویم، ای خدا! رفتن ما را شهادت در راهت قرار بده. ای محبوب! قبول دارم که برای با تو دست خالی آمده ام ولی تو را به آن مقربان درگاهت قسمت میدهم که این بنده روسیاه و گناهکارت را به بزرگی و ارحم الراحمین بودن خودت ببخشی و قلم عفو بر گناهان من بکشی. نمیدانم از کجا شروع بکنم زندگی سراسر گناه اجازه نمیدهد که بخواهم برای دیگران پند و اندرزی بدهم. مردم محترم و شهید پرور محلات! با هم یکی باشید و سعی کنید تعالیم اسلامی را سرلوحه امور خودتان قرار دهید. هیچگاه از یاد خداوند غافل نشوید و در سخت ترین شرایط وجود مقدس باری تعالی را حس کنید و از یاد نبرید و مطمئن باشید با توکل به خداوند تمام مشکلات سهل و آسان میگردد. دوستان عزیز از یکایک شما پوزش میطلبم و میدانم در مدت زندگی خود جز بدی و کج خلقی با شما نکرده ام، مرا ببخشید و برای آمرزش من دعا کنید. دانش آموزان گرامی از اینکه در یک چنین دوره ای مشغول تحصیل علم تحصیل هستید شکر گذار باشید و بدانید آینده به دست شماست پس با جدیت و تلاش فراوان طلب علم کنید تا دیگر محتاج فرهنگ غرب و اجانب نباشیم. همچنین از معلمان و دبیران محترم که چندین سال است نزد آنها روش چگونه زیستن را آموختم و مطمئناً در این مدت از آزار و اذیت من بی نصیب نبوده اند معذرت میخواهم و این امید را دارم که به بزرگواری خود مرا ببخشند. ورزشکاران عزیز خداوند به توفیق داده تا نیرومندی بدن که یکی از نعمت های بزرگ الهی است را داشته باشید پس از این نعمت بزرگ در راه او استفاده کنید و بدانید تنها راه رستگاری همین است در راه او قدم بردارید. از همه آنهایی که در ارتباط با من بودند و به من درس آموختند تشکر و قدردانی میکنم و عاجزانه تقاضا دارم که بدیهای مرا چه در زمین ورزش و چه بیرون نادیده گرفته و مرا حلال کند (خصوصاً داوران). فامیل ها و آشنایان خب اگر به شما بدی کرده ام که حتماً کرده ام مرا ببخشید. با یکدیگر خوب باشید و زیاد به دیدار هم بروید و از اوضاع و احوال همدیگر با خبر باشید. باز هم مرا ببخشید که نه تنها کوزه ای پر آب نکردم بلکه به سویی نیز شکستم. پدر و مادر مهربان دوست داشتنی: واقعاً نمیدانم چه بنویسم الآن که دارم این را مینویسم شما اینجا نیستید ولی باز از خجالت توان تکان دادن قلم بر کاغذ در من به حد کمی رسیده، واقعاً از شما پوزش میطلبم، مرا ببخشید. من به عوض 18 سال خوبی که به من کردید چه کردم؟ هیچ واقعاً هیچ. فقط چرا تا توانستم شما را اذیت و آزار کردم و بر دردهایتان افزودم. مرا ببخشید امیدوارم خداوند جواب نیکی های شما را بدهد و ان شاءالله همدیگر را در سرای جاوید ملاقات کنیم و همراه با سرور شهیدان محشور گردیم. در مرگ من ناراحت و افسرده نباشید زیرا خودتان که میدانید دیگه بهتر از این نمیشه که آدم باشه و ببینه که فرزندش در راه خدا قدم گذاشته و به معبودش پیوسته باور کنید که بهتر از این سعادت وجود نداره. گریه و زاری را هم برای آقامون ابا عبدالله بکنید. برادران و خواهر عزیز و گرامی! من به شما با هم بدی کردم ضمن اینکه امیدوارم مرا ببخشید. از شما میخواهم که برای آمرزش من دعا کنید و از خدا بخواهید مرا عفو نماید. سعی کنید در راه خدا زندگی کنید. نماز جماعت یادتان نرود. قدر این جماعت ها را بدانید و تا وقتی زنده اید برای آخرتتان عمل خیر انباشته کنید. در آخر باز از آنهایی که در ارتباط با من بدی دیده اند معذرت خواهی میکنم. مدت یک سال برایم نماز قضا بخوانید و 10 روز روزه هم بگیرید البته باید ببخشید که حتی بعد از مرگ هم برای شما کار و دردسر درست کرده ام و مبلغ 6900 ریال (ششصد و نود تومان) که همراه این وصیت نامه است، رد مظالم بدهید. به امید دیدار در سرای جاوید خداحافظ.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.