شهید مهدی ولیئی

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

مهدی ولیئی

father.png

نام پدر

حسن

birthday.png

تاریخ تولد

01/12/1339

birth_loc.png

محل تولد

محلات

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

02/01/1361

mahale_shahadat.png

محل شهادت

شوش

mazar.png

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه یک

name_amaliat.png

نام عملیات

فتح المبین

shoghl.png

شغل

روحانی

ozviat.png

عضویت

بسیجی

در سرزمین گل پرور محلات در سال 1339 خداوند مولودی پاک در دامن خانواده ای زحمت کش قرار داد. این ودیعه الهی را مهدی نام گذاردند. مهدی در دامن پاک مادر دوران کودکی را سپری کرد. بعد از رسیدن به سن مدرسه شروع به تحصیل در زادگاهش کرد. بعد از طی دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان علاقه اش به علوم اسلامی او را به مدرسه عالی شهید مطهری در تهران کشید و مقدمات را در آنجا به پایان برد. پس از یک سال که آمادگی لازم را یافت به حوزه علمیه قم آمد و در درس اساتید حاضر شد. طلبه ای درس خوان فعال، متعهد و پر استقامت بود که مراحل ترقی را به سرعت طی می کرد. با توجه به خاطراتی که خود شهید نوشته ایشان هر سال برای کار به تهران می رفتند.البته در زمان فراغت از تحصیل در تابستان که همین عزیمت ایشان به محیط بزرگتر باعث آگاهی بیشتر وی نسبت به جامعه و جهان پیرامونش شد. او کم کم از درد جامعه خود آگاه شد لذا با ورود به کتابخانه مسجد القائم (عج) گامی در جهت آگاهی بچه های دیگر نیز برداشت و پای آنها را نیز به پایگاه های مسجد باز کرد و همزمان با آموزش قرآن به نوجوانان از همان زمان کار سیاسی خود را آغاز کرد. در کار پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات فعالیتی جدی داشت و بارها از سوی مأموران مجروح و مصدوم شد. بعد از انقلاب برای تحصیل در کرج بار سفر بست و در آن شهر جلوی فعالیت های منحرفانه منافقین را سد کرد.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم ( یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ) عجب بحری است بحر عشق که هیچش کنار نیست/آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست به نام تو ای هستی بخش، که هستی ام ز توست، و اشرف مخلوقات فقیر و درمانده درگاهت… وجودش بخشیدی،غفلت در ربودش گذشت، سر به طغیان نهاد، بسیار در وجودش رسوخ کرد، خیال کرد که کسی است، زهی خیال باطل که بی تو هیچ است، به نام تو که هرگز نتوان بیانت کرد، و مرا توانایی مدح و ثنای تو نیست، …امید به بزرگواری ات و رحمت بی پایانت مرا بر آن داشته است که از تو بخواهم که هدایتم کنی و حجاب هایم بدری و مرا از زندان ها و قفس ها رهاییم بخشی و اکنون که به سوی تو هجرت آغاز کرده ام توانم بخش تا از حجاب های خویش و خانه های قفس رهایی یابم و همره کاروان عشاق مهاجرت تا کهکشان شهادت پرواز کنم که بی یاری ات توانی ندارم. ای نور؛ روشنایی ام ببخش تا از ظلمات خارج گردم، چگونه سپاست گویم ای تنها سزاوار ستایش، که سخت عاجزم و سلام و درود فراوان بر نائب بر حق امام زمان (عج) امام خمینی (قدس سره) امید مستضعفان جهان و سلام بر شهیدان آنان که درخت اسلام را با خون خویش آبیاری کردند. چه علوم الهی و چه دیگر علوم، که انسان در اثر تکامل درجنبه های قلبی و عقلی رشد خواهد کرد. پدر و مادر را تا آنجا که می توانی کمک کار باش، خط امام (قدس سره) و ولایت فقیه را که همان خط اسلام است رها مکن، هواهای نفسانی را از خود دور کن … 8 روز روزه بدهکارم و میخواهم سه ماه نماز اعاده شود. اگر برادر حسن رضایی زنده بودند ایشان این کار را تعهد کرده اند و اگر ایشان به درجه شهادت نائل شدند با مشورت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا مقدسی این ها گرفته و خوانده شود. مقداری کتاب است و مقداری از آنها از پول شهریه است و چند تا از جمله (اصول کافی از حزب) می باشد و تعدادی نوار از برادران که زحمت تصمیم در مورد اینها با برادر محمدتقی ابراهیمی با مشورت حاج آقا مقدسی در موردش تصمیم بگیرند و اگر خواست به او داد، بدهند و اگر در کتابخانه القائم (عج) و جاهای دیگر بود، بدهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *