شهید تقی عبدالمحمدی

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

تقی عبدالمحمدی

father.png

نام پدر

رضا

birthday.png

تاریخ تولد

01/07/1337

birth_loc.png

محل تولد

محلات

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

17/08/1361

mahale_shahadat.png

محل شهادت

عین خوش

mazar.png

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه یک

name_amaliat.png

نام عملیات

محرم

shoghl.png

شغل

آزاد

ozviat.png

عضویت

بسیجی

شهید تقی عبدالمحمدی فرزند نصرت در تاریخ یکم مهرماه سال 1337 در شهر محلات و در خانوادهای مذهبی، متدین و مبارز به دنیا آمد. او به واسطه بزرگ شدن در چنین خانوادهای اهل مسجد و دوستدار اهل بیت (ع)شده بود. در همان سن خردسالی عاشق مراسمات سید و سالار شهیدان بود. فضای مسجد را دوست داشت و همیشه سعی میکرد نمازهایش را در مسجد به جماعت بخواند. همه محل از او راضی بودند و ایشان هم به همه مردم، علی الخصوص به بزرگترهای ریش سفید احترام ویژهای میگذاشت.سال 1344 به مدرسه ابتدایی محله شان رفت، مادرش میگفت علاقه زیادی به درس داشت و هیچوقت مشکلی دردرس خواندن نداشت. سیکلش را هم با موفقیت تمام، کسب کرد و بعد از آن وارد دبیرستان شد. او علاوه بر آن که درس میخواند، مواقعی که بیکار میشد به پدرش در کار کشاورزی کمک میکرد و از این طریق به مخارج خانواده نیز کمکی میشد.دیپلمش را که گرفت، دیگر بوی پیروزی انقلاب اسلامی به مشام میرسید و او هم مانند دیگر صفوف جماعت حذب الله در تظاهراتها و فعالیتهای انقلابی حضور چشمگیری داشت. با پیروزی انقلاب ایشان، جان تازهای گرفتو انگار تازه متولد شده است. با شروع تجاوزات رژیم بعث عراق به خاک ایران به ندای پیر جماران گوش داد و با عضویت در بسیج به عنوان بسیجی گردان امام رضا(ع) تیپ 17 علی بن ابیطالب(ع) در سال 1361 و در همان سالهای ابتدای جنگ به جبهه اعزام شد. بعد از دل کندن از خانه و کاشانه خویش و خداحافظی با اهل خانه و دوستانش به جبهه جنوب رفت و از همان ابتدای ورودش به دنبال آرزوی خود که چیزی جز شهادت نبود، میگشت. ایشان پس از پنج ماه خدمت در جبهه و دفاع از انقلاب، در عملیات غرورآفرین محرم در منطقه زبیدات عراق شرکت کرد و درحین درگیری با دشمن بعثی و نشان دادن رشادت های فراوان از خود با اصابت گلوله و ترکش به بدنش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. یکر مطهرش را پس از بازگشت از منطقه، در گلزار شهدای شهر محلات به خاک سپردند.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

و بسم الله القاصم الجبارین با نام الله و به یاد الله و به خاطر الله، آغاز میکنم شهادت نامه ام را با جملاتی چند از دعای افتتاح:حمد و سپاس خدای را که جفت و فرزندی نگرفته و او را در ملک وجود شریکی نیست و قدرت کاملش بی نیاز از یار و مددکار است و بزرگترین تکبیر و ستایش سزاوار اوست. حمد و سپاس و ستایش خدای را است که در ملکش هیچ ضد و مخالفتی ندارد و در امر و فرمانش خصمی کشمکش نتواند.حمد و سپاس و ستایش خدای را است که در آفرینش او را شریکی نباشد و در بزرگی، بزرگواری او را همانند نیست. حمد و سپاس و ستایش خدای را که مالک ملک وجود است و روان ساز کشتی های عالم، مسخر کننده بادها و پدید آورنده صبحگاهان از شد، حکم فرمای روز جزا و پروردگار عالمیان. سپاس و ستایش مخصوص خداست که آفریننده خلق و گستراننده خوان روزی بر خلق و پدید آورنده صبحگاهان و صاحب جلال و بزرگواری و فضل و انعام حمد و سپاس و ستایش مخصوص آن خدایی است که از نظرها نهان است و دیده نخواهد شد و به همه نزدیک است،ناظر رازهای نهان است، او بزرگوار بلندمرتبه است… . اکنون که این کلمات را مینویسم ساعت حدود 11 شد است، در اینجا خیل عظیمی از لشکر جندالله بعد از ادای فریضه و عزاداری برای مرحوم رجایی و باهنر به خواب فرو رفتهاند، اما چه خوابی، خوابی که اگر تک تک به صورت آنها نظر کنی قطرات عرق همچون دانه های مروارید از گونه های آنها میریزد و گویی که گناهان آنهاست که از سر و روی آنها میریزد. در جلوی چشمان من نوجوانی حدود 15 ساله به خواب رفته، گویی نور خدا درپیشانیاش میدرخشد، نوجوانی که تنها سر خانواده است. ای خدا چه چیز باعث شده و چه انگیزهای دید آمده که این نوجوان و محبت پدر و مادر را کلاس و مدرسه و درس را، آرامش رختخواب را رها کرده و در این هوای گرم به استقبال مرگآمده، ای خدا این روح الله(قدس سره) کیست که این چنین با دم مسیحایی خود ملتی را متحول نمود و به فکرهای منجمد آنها، روح بخشید.خدایا از تو میخواهم که عمر او را به بلندی آفتاب دراز بگردانی و همیشه او را موفق و پیروز. آمین یا رب العالمین. هم اکنون که این شهادت نامه را مینویسم نه به معنای آن است که امیدوار به شهادت باشم، هرگز! چرا که لیاقت و استعداد پذیرش در آن را در وجود خود نمییابم ولی از طرفی نمیتوان از رحمت و لطف خدا مأیوس شد که یأس در مکتب ما کفر است و از طرف دیگر شاید از قضا تیری به خطا رفت و بر قلب سیاه من روسیاه فرو نشست و شد آنچه که باید، در این صورت اگر سعادتی شد و کشته شدم در این جهاد فی سبیل الله، وصایای با شما دارم با شما ای امت حذب الله و ای پیروان امام(قدس سره) و امیدهای امام زمان(عج)، ای قائمان احکام اسلام، ای کسانی که امروز خدا و پیامبرش (ص)و امام زمانش(عج)چشم به شما دارد و به وجود شما افتخار میکند. توصی هام به شما این است که همیشهدو جریان را فراموش نکنید و همیشه در فکر این دو جریان تاریخی باشید که مبادا دوباره تکرار شود که اگر تکرار شد وای به حال شما در همین عصر و زمان و در عصرهای آینده و نسل های آینده جز ننگ و قیامت جز عذاب برای شما نخواهد بود که آن دو جریان این است: 1 – ماجرای مسلم(ع) و کوفه. 2 – جریان طلحه و زبیر. میخواهم بگویم امام(قدس سره) را، این اسوه را، این قائد را، این پیشوا را، این بتشکن را، این حامی محرومان را تنها نگذارید و شما ای حذب الله شهر خودم، ای مردم با ایمان، بیدار باشید و هشیار باشید که توطئه هایی در کار است. عزم خود را جزم کنید و گوش به بهانه هایی بی بها ندهید و به سوی جبهه ها هجوم آورید که اگر خدای ناکرده اینجنگ شکست بخورد، اسلام شکست خورده است و در آن صورت مصداق سخن علی (ع)خواهیم شد که: فَإِنَّهُ عَارٌفِی اَلْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یَوْمَ اَلْحِسَابِ. 1 اما تو ای مادرم! ای کسی که بیش از هر کس برای من رنج کشیدی، بدان که منامانت خدا بودم در نزد تو و او امانتش را پس گرفت پس خوشحال باشد که این امانت را به بهترین وجه به صاحبش برگرداندی. آن روز که آهنگ رفتن به قربان گاه حق کردم. وقتی که با تو در میان گذاشتم ابتدا با دو چشم گریان تو روبرو شدم که یک لحظه لرزشی در دلم و لرزشی در قدمم ایجاد شد اما در همان لحظه به یاد دو چشم گریان حضرتمهدی (عج)افتادم که چقدر برای غربت اسلام گریه میکند، دلم محکم شد و قلبم مطمئن و در همان لحظه دست ازهمه چیز دنیا شستم حتی از تو. … اما شما ای خواهران و برادران، سعی کنید که کوشنده در راه اسلام باشید، به اسلام بیش از هر چیز دیگر تعهد داشته باشید یعنی خودتان را برای اسلام بخواهید نه اینکه اسلام را برای خود. توصیه دیگرم به شما این است کههمیشه مواظب زبان خود باشید از غیبت و تهمت بپرهیزید و به شایعه ها گوش فرا ندهید هر حرفی که شنیدید آن را با عقل بپذیرید . خدایا این امام(قدس سره)این روح خدا همچون عیسی(ع) با دم مسیحایی خود در بدن های مرده مسلمانان و در فکرهای منجمد آنان روح دمید و آنان را زنده کرد. خدایا عمرش را تا قیام مهدی موعود(عج)دراز بگردان و به او سلامتیهمراه با موفقیت عطا بفرما، خدایا تمام کسانی را که به ظاهر دلشان برای من میسوزد و سنگ مرا به سینه میزند ایمانی عطا بفرما که ادامه دهنده راهم و راه تمامی شهدای اسلام باشند. خدایا مرگی نصیبم بفرما که باعث حرکتی در جامعه ام شود. والسلام.قطرهای از اقیانوس حذب الله، جندی از جنود الله، پیروی از پیروان روحالله(قدس سره)، معتقد به حکومت جهانی الله،امیدوار به نصر من الله. تقی عبدالمحمدی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.