سعید رئیس محمدی
مصاحبه
خانم زری رئیس محمدی، خواهرش شهید میگوید:” آن روزها خانۀ ما در تهران پایگاه نیموریها بود، پدرم بسیار مردمدار و مهربان بود و چه آن زمان که در ارتش بود و چه بعد از آن که در بیمارستان آبان خدمت میکرد، همشهریان نیموری را به خانه دعوت و از آنها پذیرایی میکرد و اگر کاری از دستش بر میآمد برای آنها انجام میداد.”
به نظر میرسد سعید، مهربانی و مردمداری را از پدر خود آموخته بود. به مردم و بخصوص مستمندان بسیار کمک میکرد. خواهرش تعریف میکند:” یکبار که به محل کار سعید در یک نجاری رفتم، سیدی آنجا بود، وقتی فهمید که من خواهر سعید هستم رو به من کرد و گفت قدر برادر خود را بدانید، دّر نایابی است که هرچه دارد به دیگران و از جمله فقرا میبخشد.
در حین درس خواندن کار هم میکرد، تابستانها برای کار به یک نجاری میرفت چون که بسیار علاقه داشت و از بیکاری بدش میآمد. هم کار بود و هم اوقات فراغت خود را پر میکرد. از بچگی کار میکرد و نانآور بود.
به ورزش علاقه داشت، اسکیت بازی میکرد، عاشق فوتبال بود، کوهنوردی را بسیار دوست داشت و با پسر عموی خود به کوه میرفت.
هرآنچه در توان داشت به مردم کمک میکرد، پدر و مادرش، خواهران و برادرانش، فامیل و اقوام را دوست داشت و واقعاً نمونه بود، میتوان گفت که اینها مرغ باغ ملکوتی بودند که اکنون ارزش و منزلت آنها را بیشتر میدانیم.”
منبع : کتاب نام آوران نیم ور