شهید، سعید ایرانشاهی، در اولین روز از اسفند ماه سال 1344 در سرمای شدید و زمین پوشیده از برف شهرستان محلات، در خانواده ای دلگرم و ساده دل و با صفا که از جمله خصوصیات بارزشان، یکرنگی و مهمان نوازی بود، دیده به جهان گشود تا در دامان پر مهر چنین خانواده و چنین پدر و مادری رشد کند و نفس بکشد و راه را برای ادامه مسیر الهی اش انتخاب کند. از زبان پدر: از اخلاق خیلی خوبی برخوردار بودند، با مادرش و نا مادریش، خیلی خوب رفتار می کرد. از لحاظ دینی در سطح بالایی بودند. از وقتی جنگ شروع شد، وارد جبهه شد؛ با پسرعمویش حسن می رفتند. نا مادریش به او می گفت: نرو پدرت تنهاست. میگفت: اگر خرمشهر را ببینی، تو هم اینجا نمیمانی و میآیی، آن جا مردم به ما احتیاج دارند. ما تا 13 سال از ایشان خبر نداشتیم و ایشان هر وقت که از جبهه بر میگشتند کمک پدرشان در مزرعه، کشاورزی میکردند به پدرش میگفت: بابا تو هم بیا اونجا. پدر ایشان گفته: من کاری از دستم بر نمی آید. گفته: قصابی بلدی، بیا اونجا قصابی کن. بیا برویم کمکی به مردم بکنید. حتی برادر و مادر خود را نیز قصد داشته با خود ببرد. او پس از ماهها مجاهدت در جبهه های نبرد حق علیه باطل سرانجام هنگامی که فرماندهی یک گروهان از نیروهای گردان تخریب لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع)را در عملیات کربلای 5 بر عهده داشت در هفتم اسفند ماه 1365 در شلمچه عراقبه شهادت رسید. پیکر مطهر شهید سال ها در منطقه جنگی مفقود بود و سرانجام در بیست و هشتم خرداد ماه سال 1376 توسط گروه های تفحص شناسایی و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
با مشرکین، با اموال، جان ها و زبان های خود جهاد کنید.
با کفار و مشرکین به هر وسیله ممکن باید جهاد کرد. هر کس توان جانی ندارد با مال و هرکس توان مالی ندارد با جان، و کسی که نه توان مالی و نه توان جانی دارد، باید با زبان مبارزه کند. لذا جهاد از هیچ فرد مسلمانی ساقط نیست. مگر امام(ره)عزیز نفرمودند: هر کس توانایی به دست گرفتن دارد، باید به جبهه برود و هر کس نمیتواند باید در پشت جبهه خدمت کند. فقط معلولین، افراد مسن، زنها و بچه های نا بالغ توانایی اسلحه به دست گرفتن ندارند، ولی میبینیم خیلی ها که توانایی دارند و در شهرها حضور دارند، گویا کر هستند و فرمان را نشنیده اند؛ یا اینکه شنیده اند ولی مسئله را برای خودشان توجیه کرده اند. مردم، بدانید فرض اینکه بتوان فرمان امام(ره)را با این حرف ها که خرج گران است، توجیه کرد، آیا در پیشگاه عدل الهی این حرف ها قابل قبول است؟ محققاً خیر. اگر این حرف ها قبول بود، حضرت سیدالشهدا(ع) هم زن و فرزند داشت و خود را به واسطه داشتن زن و فرزند از جنگ با یزید معاف میفرمود. ولی چه خبر است؟ شما هم خودتان میدانید، ولی فعلاً جهان مادی را بیشتر میبینید و برای عدم حضور در جبهه بهانه قرار میدهید. به یکی میگویی برادر من چرا جبهه نمیروی؟ امام(ره)فرموده اسلام در خطر است. میگوید: من چند فرزند دارم. من بروم اینها از کجا بخورند. ای بدبخت! مگر تو روزی رسان آنها هستی؟ خدایی که بنده اش را آفریده او را بدون روزی نخواهدگذاشت، برو؛ اینها بهانه ای بیش نیست. تازه میخواهم بدانم اسلام در پیش شما عزیزتر است یا زن و فرزند؟ اطاعت از خدا برای شما مهمتر است یا اطاعت از هوای مردم. شما سر یک دو راهی سرنوشت ساز هستید و باید یکی را انتخاب کنید. وقتی امام(ره)در گوشه جماران فریاد میزند: مردم مسلمان، اسلام در خطر است. ببینیم برای اسلام چه کرده ایم.
خوب بعضی از برادران حزب الله، برای فرمان امام(ره) سوی جبهه شتافتند؛ پس آنها راه اول را انتخاب کردند. اینها اهل بهشتند، چون جان خود را در کف دست گذاشته و راه حفظ اسلام را در پیش گرفتند. خداوند متعال هم مزدشان را بهشت قرارداده است. ولی عده ای، بی تفاوت به فرمان امام(ره)، دنیایی شدند و در وجودشان اصلاً تحولی ایجاد نشد، اینها همان گروهی هستند که در باطن، دشمن اسلامند. هر حرفی که امام(ره) میفرماید، باید گوش دهند ولی اگر به نفعشان نباشد یا به ضررشان باشد، برای آن نیستند.
حال مردمی که صدای مرا می شنوید، خود را محاسبه کنید. به عنوان فرد مسلمان وظیفه دارم این مسائل را بنویسم و به افرادی که از صدور فرمان امام(ره)، آموزش نظامی ندیده اند، در فکر آن هم نیستند واضح و روشن است، آنها در فکر اسلام نیستند و مسلمانی که در فکر حفظ اسلام نباشد، مسلمان نیست. فرد مسلمان واجد است از اسلام دفاع کند، پس بیایید تا دیر نشده، آموزش فنون نظامی را یاد بگیرید و از اسلام دفاع کنید. اگر انسان ذره ای غیرت داشته باشد، این مسئله را کاملاً درک خواهد کرد و این را بدانید که دنیا، محل خوش گذارنی نیست، بلکه رهگذری است که ما باید با تلاش و رنج کشیدن و تحمل سختی ها از این رهگذر برای آخرت خود بهره گیری کنیم. فرض کنید صد سال هم در دنیا با کمال خوشی زندگی کردید، آیا میتوانید از این خوشی ها چیزی هم برای آخرت خود ببرید؟! آیا ندیدید وقتی مردگان را به طرف گور میبرند چیزی جز دو متر پارچه نمیتوانند با خود ببرند؟! پس چرا عبرت نمیگیرید؟! و اما ای کسانی که میبینید اسلام در جنگ و از چهار طرف در محاصره و فشار است، شما به جای اینکه به اسلام کمک کنید، مایحتاج مردم را انبار میکنید، بدانید برای خود دوزخ را انبار میکنید. بدان که تو ای مسلمان، این چنین دشمن اسلام هستی و این را هم بدانید که خدا خود حافظ دین است و احتیاج به جنگیدن و کمک ما ندارد، بلکه این برای امتحان ماست. خوشا به حال کسانی که از این امتحان سربلند بیرون می آیند.