شهید سعید افغانی در اولین روز از آبان ماه سال 1341 در شهرستان محلات دیده به جهان گشود. نام او را پدرش انتخاب کرد تا سعید و خوشبخت و سعادتمند باشد. از بچگی هوش بالایی داشت و همراه پدرش به مسجد و هیئت و تکیه میرفت. زیاد اهل بازی نبود و بیشتر به درس علاقه داشت و وقتش را صرف بازی نمیکرد.با همه مهربان و صمیمی بود. حدود 15 روز از خانه بیرون نرفت وقتی علت را جویا شدیم گفت که درس دارد فقط زمان خوردن غذا بود که کتابها را از جلویش جمع میکردم. شهرستان محلات پایگاه اعزام به جبهه نداشت.یک روز از بلندگو اعلام کردند که میخواهند برای اعزام به جبهه ثبت نام کنند. سعید به خانه آمد و گفت که من میخواهم ثبت نام کنم. من هم اعتراضی نداشتم. یک دست لباس هم گرفته بود که من برایش آماده کردم.
دفعه اول که به جبهه رفت 40 روز بعد به مرخصی آمد و بار دوم هم شهید شد و از سپاه به ما خبر دادند که برای دیدنش بیاییم. شهید سعید افغانی در هشتم شهریورماه سال 1360 در منطقه عملیاتی دارخوین و در عملیاتی پدافندی بر اثر ترکش به سرش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در شهرستان محلات به خاک سپردند تا آرامش شهری باشد که برای زیارتش بر سر مزارش حاضر میشوند. خون پاک این شهیدان باعث تداوم انقلاب و بقای آن و بذل جانشان چراغی برای روشن شدن راه آیندگان است.
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
ای انسان به درستی که تو در کشش بسیار به سوی روردگارت هستی تا او را ملاقات کنی
صبح یکشنبه_دارخوین آغاز میکنم وصیتنامه ام را با نام خدا، کمال مطلق و مالک هستی که جانم به دست اوست که آینده مرا میداند و بازگشتم نیز به سوی اوست. آن پروردگار پر عظمتی که ما را آفرید و قرآن عظیم را برای راهنمایی ما فرستاد. اسلام عزیز را مکتب پسندیده خود خواند و ما را به آن دعوت کرد. پروردگاری که پیامبران را برای هدایت انسان فرستاد و خاتم الانبیاء (ص) را آخرین آنها قرار داد. پروردگار ما آن کسی است که بر ما منت نهاد و در زمانی که غبار فراموشی، اسلام عزیز را در بر گرفته بود و از این هسته خروشان حیات جز نامی نمانده بود، مردی بزرگ و امامی بتشکن از تبار ابراهیم را روانه کاخ زورمداران و شاهنشاهان کرد تا آنها را ریشه کن کند و اسلام عزیز را حیات مجدد ببخشد. آری امام خمینی (قدس سره) که قلبم به یاد او پر صفا و چشمم به دیدن او روشن و زبانم به نام او تازه و گوشم به شنیدن سخن او، شنوا و مغزم از درک او حیران است. مرد بزرگی که نا شناخته قیام کرد و هنوز نا شناخته مانده است. امت اسلام هنوز نمیداند که آن ستاره نورانی که از جماران نور افشانی میکند چگونه ستاره ای است که چنین منبعی از نور در وجود اوست. او در نور افشانی همانند اجدادش آن دوازده ستاره ای است که همانند خورشیدی فروزان جهان ظلمت را روشن کردند و میکنند. من در این وصیتنامه که آخرین سخنانم هست اقرار میکنم که هرگز نتوانستم اسلام را و امام (قدس سره) را آن طور که هستند بشناسم و از این دنیا طلب عفو و بخشش میکنم و از خدا میخواهم که « تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ » .من بار دیگر به پدر و مادرم سلام میرسانم و از این که من نتوانستم زحمات طاقت فرسای آنها را جواب دهم معذرت میخواهم و از آنها میخواهم که در سوگ من ماتم نگیرند و گریه نکنند. اسلام که ما در آن جان دادیم.
بسیار عزیزتر از جان ماست و شما باید از اسلام دفاع کنید و نگران او باشید و بچه هایی تربیت کنید که امامشان را تنها نگذارند و او را یاری کنند. من ملتمسانه از تمام برادران وخواهرانم و امت شهید پرورم میخواهم که هیچ گاه روح خدا 0قدس سره) را تنها نگذارند و با او و در خط او که اسلام عزیز در آن تعیین یافته است، باشند. همگی وحدت خود را حفظ کنند و از رؤسای مکتبی کشورشان حمایت کنند و بدانند دشمنان این انقلاب به زمین خواهند خورد. آنها هرگز تاب نبرد با این امت و این امام (قدس سره) و این اسلام را ندارند و شکستشان در این جنگ حتمی است. آمریکای جهان خوار و ابر قدرتهای دیگر سرانجام در مقابل اراده این ملت زانو خواهند زد و ملت اسلام دروازه های طلایی فتح و ظفر را خواهند گشود و انقلابش را به دنیا صادر خواهند کرد. و سرانجام دنیای خاکی تحت لوای اسلام و فرماندهی حجتالله اعظم (عج) در خواهد آمد. ما هم اکنون سلام گرم خود را به پیشگاه آن بزرگوار میفرستیم و از هم اکنون با او و حکومت بر حقش بیعت میکنیم.