شهید رضا میرزای کاشانی

مشخصات

نام و نام خانوادگی

رضا میرزای کاشانی

نام پدر

محسن

تاریخ تولد

01/11/1344

محل تولد

محلات

تاریخ شهادت

04/12/1364

محل شهادت

جزیره مجنون

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه دو

نام عملیات

پدافندی

شغل

سرباز

عضویت

ژاندارمری(ناجا)

رضا میرزای کاشانی تاریخ اول بهمن ماه سال 1344 در یک خانواده مذهبی و علاقه مند به اهل بیت عصمت و طهارت دیده به جهان گشود این در شرایطی بود که وی اولین فرزند ذکور خانواده پس از وجود پنج خواهر بود و به همین دلیل سرور و شادی وصف ناپذیری را با تولد خویش در کانون گرم خانواده دمید. رضا دوران کودکی را در دامان پر مهر مادر و در پرتو تلاش و زخمات پدر به آرامی دوره را با موفقیت گذراند لکن علاقه ایشان به کار بویژه امور فنی ؟؟؟از توجه به درس بود و با موفاقت پدرش در نزد وی مشغول به فعالیت شد و در این رهگذر از استعداد خوبی بخرج داد و در مدت کوتاهای کارهایی چون لوله کشی ساختمان ، تعمیرات بخاری و … را فراگرفت و در کنار پدر جهت تأمین امورات خانواده بی وقفه تلاش نمود. رضا به مسائل اعتقادی پایبند بود و اهل نماز و روزه ، زیارت را بسیار دوست می داشت و حتی در این اواخر به خانواده سفارش می کرد که به زیارت حضرت امام رضا(ع) مشرف شوید و خود نیز در این ماههای آخر چنین توفیقی را یافت. دلبستگی به دنیا در وجود او جایگاهی نداشت. از نظر اخلاقی ویژگی های برجسته ای در وجود ایشان شکل گرفت و نجات و تواضع از خضائص بارز وی بود و احترام به والدین ، کمک همکاری و محبت به دوستان و خویشاوندان در وجود او موج می زد و رضا با این روحیات رشد می کرد تا آن جنگ لحظه حساس تکلیف بزرگ الهی فرا رسید. رضا را به سربازی امام زمان (عج) خواندند و او مشتاقانه لبیک گفت و در تیر ماه سال 1363 پا به این مرحله نوین از زندگی خود گذاشت و چندین بار قبل از شهادت به حضور در جبهه های حق علیه باطل موفق گردید و به هنگامی که حدود یکماه قبل از شهادت برای آخرین بار به مرخصی آمده بود با حضور در منازل اقوام و خویشان با یک یک آنها با دلگرمی خداحافظی نمود و با انجام حرکتهایی صمیمی تر از گذشته اظهار محبت می نمود گویی شهادت بر ذهن پاک او نقش بسته بود و بنابراین مقدمات آنرا فراهم می نمود مثلاً عکس جدید انداخت و چند نمونه از عکسهایش را با دست خود بزرگ و قاب نمود دیگر اینکه در اظهار محبت نسبت به خانواده بویژه مادرش تأکید بیشتری برداشت و اما او که عاشق رزم فی سبیل الله بود به محض اتمام مدت مرخصی به صحنه های زیبای نبرد اسلام علیه کفر شتافت و او که قلبش را آماده نموده و خودش را در طبق اخلاص نهاده و گلوله هایش دشمن را نشانه گرفته بود در جریان عملیات پیروزمند و افتخارآفرین والفجر 8 بتاریخ یکشنبه 64/12/4 در منطقه پاسگاه زید دعوت سرور شهیدان ابی عبدالله الحسین (ع) را لبیک گفت و به لقاء الله پیوست فیض عظمی شهادت بر قامت استوار بخون غلتیده او مبارک باد و راهش را که راه خداست پر رهرو و انشاء الله

زندگینامه

وصیت نامه

– وضعیت تحصیلی و نام و آدرس مدارسی که شهید در آنجا تحصیل کرده است: دبستان حسین مجد : محلات خیابان امام خمینی – چهار راه استقلال که تا کلاس پنجم را با موفقیت به پایان رساند. مدرسه راهنمایی آیت الله طالقانی : محلات – خیابان جمهوری اسلامی که د رکلاس سوم راهنمایی که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود به فعالیتهای اجتماعی گرایش پیدا کرد و اظهار می داشت که فعلاً کار واجب تر از درس است . شهید رضا نسبت به درسهای تئوری و کلاسیک کمتر توجه داشت و بیشتر علاقه مند به کارهای عملی و فنی بود و لذا استعدادش در این زمینه شناخته شد و به ثمر نشست. 2- توضیحی پیرامون وضع خانوادگی شهید: خانواده رضا دارای فرهنگ و علامند به اسلام عزیز و اهل بیت علیه السلام بودند لذا روحیه تقلید و تبعیت از پیرو مذهب بر روح و زبان آنها حاکم بود و عشق به زیارت عتبات عالیات و متوسل و توسل از خصایص والدین او بوده و هست و آثار دین و فرهنگ زیبایی تولید و عملکرد آنان و همچنین رضای با اخلاص مجسم شده . از نظر اقتصادی از اقشار متوسط مردم به شمار می روند و با روحیه کار و تلاش مستمر امورات را می گذرانند . از نظر اجتماعی و سیاسی نیز از سیاستمداران و مدافعان حضرت امام (ره) و ولایت فقیه و انقلاب اسلامی بوده و هستند. 3- ویژگیهای اخلاقی و علمی و اجتماعی شهید : ویژگی اخلاقی بارز عزیزمان تواضع و فروتنی و نجابت خاصی بود که در چهره ی معصومانه اش موج می زد. و با همه کس بزرگ و کوچک دور و نزدیک مودبانه رفتار می کرد بسیار مایل بود گرفتاریها و مشکلات مردم را حل کند و هر جا فرصتی پیش می آمد با خوشرویی و صداقت و با تمام توان خویش دیگران را کمک می کرد. مثلاً پیر زنی که شیر آبش خراب شده بود و توان درست کردن آن را نداشت تهیه می کردو برای او نصب می کرد و در عوضش فقط دعای او را طلب می کرد و برای درمانده ای دیگر هر روز آب می گرفت و در ب خانه اش می داد و نسبت به پرد و مادرش فوق العاده بود و در هر شرایطی یاور مهربان آنان و مثلاً در آخرین مرخصی قبل از شهادت وقتی به خانه رسید پدرش مشغول رنگ آمیزی سقف اتاق بالافاصله ساکش را زمین گذاشت و با همان لباس مقدس سربازی بر بالای تخته رفت و به ادامه کار پدر پرداخت.و او را به استراحت و رفع خستگی دعوت کرد و پرد فداکارش نیز در آن لحظه بسیار خسته بود لذا در حین کار گفت برای چه اینقدر زحمت می کشید اگر پولی دارید به زیارت بروید به سیاحت بروید پدر گفت برای تو درست می کنم و رضا گفت چه کسی برای شما درست کرد من نیازی به خانه ندارم اگر عمری باقی مانده بود خودم درست می نکم و اما با همسایگان : پدر شهید نقل کرد که بین او و یکی از همسایگان اختلافی افتاده بود و به مشاجره نیز کشید لکن رضا هر روز با بچه های او که از خودش هم کوچکتر بودند با مهربانی و صمیمیت بازی می کرد به او گفتم نکنو او به من گفت اگر شما با پدرش دعوا دارید بین ما اختلافی نیست ما با هم دوست هستیم و همین امر سبب رفاقت بزرگتر ها هم گردید. و از این امر فراوان است در زندگی خوش اخلاق شهید 4- فعالیتهای فرهنگی اجتماعی و سیاسی شهید قبل از انقلاب : قبل از انقلاب رضا دوران کودکی و نوجوانی خود را می گذراند و در طلوع خورشید درخشان انقلاب بیش از سیزده سال از عمرش نگذشته بود که همراه مردم در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شرکت می نمود و پس از پیروزی مدتی را با پایگاه مقاومت شهید رجایی همکاری داشت و هفته ای یک یا دو شب را در کنار بسیجیان مخلص می گذراند و در مواقعی که از کار سنگین روزانه باز می گشت و توانایی ماندن تا صبحگاهان را نداشت . ساعتهای اولیه شب را د رکنار دوستانش بود تا در سال 1362 به خدمت مقدس سریازی فرا خوانده شد که با جان و دل اجابت کرد. 5- تحولاتی که بعد از پیروزی انقلاب در زندگی شهید به وجود آمد: همانطور که می دانید زمینه های مذهبی در وجود رضا غنی بود و پیروز یانقلاب سبب شد تا این استعادا های نهان در زندگی اجتماعی او جلوه کند و راه را آنگونه که رضایت خداست بپیماید. 6- موضع گیریهای شهید در برابر گروهکها و ضد انقلاب : رضا همزمان با پیروزی انقلاب و در دوران نوجوانی در مسیر زندگی با دوستی مواجه می شود که گرائیات چپ گرایانه و تمایل به منافقین داشته است او هوشیارانه متوجه موضوع میشود و رابطه او با وی قطع می گردد و اظهار می دارد که او کمونیست است و من شنیده ام که مراسم کمونیستها بسیار بد است و نمی خواهم در آن چاه بیافتم و بعد با فرد وابستگی شدید پیدا کرد و او از گروهکها و ضد انقلابها نفرت داشت و در حد وسعش همواره با آنان مخالفت و مبارزه می کرد. 7- نظر شهید در مورد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران: شهید دولت بعث عراق را مزدور و آلت دست شیطان بزرگ می دانست و دفاع در برابر متجاوز را به عنوان یک اصل اعتقادی و ملی مورد عنایت قرار داد. و با خودش می گفت من از امام خمینی تقلید می کنم و برای دفاع از میهنم و ناموسم می جنگم و من دراین خاک به دنیا آمده ام و برای سرافرازی آن جانفشانی می کنم و شهید تا آخرین لحظه زندگی اش بر وری همان راه اساواری که انتخاب کرده بود پابر جا بود. 8- چگونگی و تعداد اعزام شهید به جبهه ها و نام جبه هایی که در آن شرکت داشته است. رضا در دوران مقدس سربازی از ناحیه ارتش جمهوری اسلامی ایران عازم جبهه های حق علیه باطل شد و پس از گذراندن یک دوره ی سه ماهه اموزشی به جنوب اعزام شد در جبهه های چزیره مجنون خرمشهر و و شلمچه و نهایتاً د رفاو در عملیات کربلای 8 شرکت فعال داشت و در رسته های خمپاره اندازیتوپخانه و در آخرین نبرد به عنوان آرپی جی زن عمل می نمود. مدتی نیز به عنوان سرباز ارشد خدمت کرد که در این اثنا از ورود به خانه هایی که درب وروردی آن را قران گذاشته بودند به شدت جلوگیری می کرد و اظهار می داشت که او منزلش را به قرآن سپرده است و پس از شهادت لوح های تقدیر فراوانی از جمله فرماندهی کل نیروهای مسلح با امضای ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای به خانواده ایشان اهدا گردیده است . 9- روحیه شهید پس از اعزام به جبهه و حملاتی که در آن شرکت داشته است: ایشان در دوره مقدس سربازی و به ویژه حضور در خط همواره از روحیه بالا و صمیمی برخوردار بود و نگران وضعیت آینده ی خودش نبود و فقط به پیروزی اسلام و ایران فکر می کرد. 10- آخرین دیدار او با خانواده و توصیه شهید: در اخرین دیدار با محبت به همه اعضای خانواده و فامیل و آشنایان سر زد و احوالپرسی و خداحافظی هم کرد. رفتارش با همه فرق می کرد و توصیه اش به پیروی از ولایت فقیه بود 11- چگونگی شهادت: رضا در غروب یکی از روزهای اسفند سال 1364 و پس از آزادی فاو توسط نیروهای اسلام در منطقه پاسگاه زید که به وسیله گلوله های توپ نیروهای مزدور عراقی به درجه شهادت نائل آمد . 12- زمینه تخصصی شهید و آثار فرهنگی و هنری او: اوبه کارهای فنی به ویژه لوله کشی ساختمان مهارت داشت و از نظر هنری و فرهنگی نیز به نقاشی و ثبت خاطرات اهمیت می داد و دفتر چه ای زیبا با مطالبی جالب نیز از او به یادرگار مانده است از صدای اذان به ویژه هنگام مغرب لذت می برد 13- مسافرتها و ماموریتها و دوستان شهید و اتفاقات مهمی که در زندگی شهید رخ داده است و از دوستانش آن را نقل کرده اند که در سنگر به بچه ها توصیه می کرد که سیگار نکشید و مضرات این کار را توضیح می داد و پس از شهادت ایشان تحول اخلاقی در بین بپچه ها ایجاد شد. 14- رابطه شهید با والدین و خانواده محترم: از این رابطه مطالبی قبلاً عنوان شد. 15- اوقات فراغت را شهید چگونه می گذراند: کمتر اوقات فراغت برایش پیش می آمد ومعمولاً به کار اشتغال داشت و در فرصتهای کوتاه نیز تفریحات سالم مثل گشت و گذار در طبیعت را ترجیح می داد و هیچگاه در کوچه و خیابان بدون هدف پرسه نمی زد از این نوع امور دل خوشی نداشت. 16- وضع اقتصادی والدین و باز ماندگان شهید: به حمد الله در یک زندگی معمولی امورات می گذرد 17- بازتاب شهادت وی در محیط خانواده و خویشاوندان محیط کار و جامعه ای که در آن می زیست: شهادت رضا گرایش خانواده به انقلاب اسلامی و ارزشهای اخلاقی را بیشتر کرد و احساس تعلق قویتر بین انان و انقلاب حاصل شد. 18- نیازهای فرهنگی بازماندگان: اگر گاهی از آنان سراغی گرفته شود و ارتباطی برقرار باشد برای روحیه آنان مثبت خواهد بود.

مصاحبه

بسم الله الرحمن الرحیم نامه شهید رضا میرزایی کاشانی: با عرض سلام به پدر و مادر مهربان و گرامیم که از جانم بیشتر شما را دوست می دارم و همچنین شما خواهران و برادران ارجمند سلامتی شما را همیشه از خداوند بزرگ خواهانم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و مثل همیشه در زندگی شاد و خرم باشید و هیچگونه ناراحتی و کسالت و غمی در زندگی خود نداشته باشید فرزند حقیر شما همیشه به یاد و فکر شما می باشد و هیچوقت از خاطر و نظر خود فراموش نمی کند . با بقیه بچه ها دور هم نشسته بودیم و تعریفها و صحبتهای گوناگون و مختلف می کردیم یکی از این صحبتها این بود که چرا جواب نامه به دست ما نمیرسد یکی گفت خوب حتما به خاطر زدن شهرها است و غیره….تقریبا نزدیک ظهر بود و معمولا باید ماشین غذا می آمد پیش خود حدس زدم که امروز نامه دارم و وقتی که چرخهای اتومبیل از حرکت باز ایستاد حدسم درست از آب درآمده بود و بعد از مدتها نامه های شما بدستم رسید و من خیلی خوشحال شدم و مانند ….کوچکی بودم که از دریا نجات پیدا کرده بود و به ساحل می رسد خلاصه امروز که قلم را بر صفحه سفید کاغذ فشار میدهم و برای شما نامه می نویسمدر مورخه 64/3/28در ساعت 4/25دقیقه بعد از ظهر می باشد و هوا کمی خنک شده و همگی بیرون نشسته اند و مشغول کاری هستند در اینجا با اینکه روزها گرم می باشد زود می گذرد ،علتش این است که صبحانه و ناهار را با هم می خوریم و شام را هم آخر شب. در خیلی روز پیش یک آخوند از قم آمده بود اینجا و کمی درباره روزه و کارهای روزانه صحبت می کرد و در آخر گفت برادرها شما که حتما روزه می گیرید ،ما گفتیم خیر ما روزه نیستیم او در جواب گفت پس بریز شربت را ،مثل اینکه زیادی سرتان را درد می آورم . محلات چه خبر از وضع خودتان در نامه بنویسید یک تلگراف زدم آیا بدستتان رسید در اینجا به علت دوری راه نمی توانم تلفن بزنم و فقط می توانم نامه بدهم. در اینجا من حالم خوب است و نگران من نباشید بالاخره روزها را پشت سر هم می گذاریم.در اینجا خدمت شمسی سعید و علی و مریم سلام بلند و صمیمانه ای می فرستم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و روزها را به خوبی و خوشی پشت سر هم بگذارید. خدمت عموکاظم و اکرم و بچه ها سلام می رسانم خدمت عمو محمد و فاطمه سلام می رسانم خدمت محمدرضا و مولود سلام می رسانم خدمت عمو حسن و صدیقه سلام می رسانم. خدمت تمام اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان و همسایگان یک به یک سلام گرمی از این راه دور می فرستم نا گفته نماند که اگر امام رضا بخواهد ما پهلویش برویم و ما را بطلبد انشاءالله به مرخصی که آمدم به مشهد برویم دیگر عرضی ندارم به جزء دوری شما.خدا نگهدارتان دوستدار و ارادتمند همیشگی شما به امید دیدار شاد و خرم باشید همیشه 64/3/28

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.