شهید رحمت الله غضنفری

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

رحمت الله غضنفری

father.png

نام پدر

نصرت الله

birthday.png

تاریخ تولد

12/01/1335

birth_loc.png

محل تولد

طایقان

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

08/08/1359

age.png

سن

24

mahale_shahadat.png

محل شهادت

بهمن شیر

mazar.png

مزار

روستا طایقان

name_amaliat.png

نام عملیات

پدافندی

shoghl.png

شغل

معلم

ozviat.png

عضویت

بسیجی

رحمت الله غضنفری در دوازدهمین روز از فروردین ماه سال 1335 در روستای طایقان از توابع شهرستان محلات در خانواده ای مؤمن و زحمتکش، چشم به دنیا گشود. از همان کودکی به واسطه ی هوش و ذکاوت خدادادی اش توجه و علاقه ی همه را به خود جلب کرد. بعد از ایام دورهی ابتدایی برای ادامه ی تحصیل با خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت کردند. زیارتهای پی درپی حضرت معصومه(س) ، رفته رفته در او حال تغییری دید آورد و باعث شد تا به آموختن معارف بلند اسلامی علاقه مند گردد. برای همین مقدمات این طرح اولی و صراط مستقیم را در وجود حرم مقدس حضرت معصومه (س) به سرعت فرا گرفت و بعد آرام آرام به واسطه ی هم صحبتی و مجالست با اقوام و بستگان روحانی خود در قم با نظرات حکیمانه و عقاید امام (قدس سره) در زمینه ی انقلاب و نیز تفکرات بلند ایشان در باب اسلام آشنا گردید. نیروی جاذبه ای او را با خود به درون این بحر عمیق معانی و افکار بلند میکشید و او را به دل امواج پر شور این دریا میسپرد. امواجی که رفته رفته بلند و بلندتر شدند تا به ساحل امن پیروزی انقلاب و برپایی نظام مقدس جمهوری اسلامی رسیدند و آرام گرفتند. امواجی تشکیل یافته از اقشار آماده و عدالت و آزادی خواه ملت. رحمت الله پس از گرفتن دیپلم طبیعی به خدمت سربازی اعزام شد و در لشکر 77 در جوار حرم مطهر امام رضا (ع) خودسازی را ادامه داد و با قانون 13 ماه خدمت از سربازی برگشته و سال 56 بر اساس علاقه ای که به تعلیم و تربیت داشت، به استخدام آموزش و پرورش درآمد. اعلامیه های روشنگر امام (قدس سره) روح مبارزه و بیدارگری را در وجود این شهید عزیز و بسیاری دیگر، زنده کرد و جان ایشان را چنان به تلاطم و جنب و جوش آورد که دیگر حتی برای یک لحظه هم یارای تماشای بیدادگری و خون خواری رژیم دست نشانده ی پهلوی را نداشت. فریاد عدالت خواهانه و آگاهی بخش رحمت الله در پرتو آن تعالیم، اذهان بسیاری را به آنچه بر آنها میگذشت، آگاه کرد و باعث شد تا موج خشم و نفرت آنها با فریاد ایشان در هم بپیچد و نیرویی عظیم پدید آورد. شجاعت این مرد بزرگ به حدی بود که اعلامیه های امام (قدس سره) را در سال های 57_56 از قم به محلات می آورد و در مسجد با صدای بلند و بی هیچ هراس و واهمه ای برای مردم قرائت میکرد. او با اینکه از طریق ساواک تحت تعقیب بود و از اداره ی آموزش و پرورش وقت تذکرها و تهدیدهای زیادی را دریافت مینمود اما یک لحظه از مبارزه دست نمیکشید. فریادهای شجاعانه ی اعتراض به وضع موجود، هنوز از دل گنبدها و محراب ها و ستون های مساجد شهر به گوش میرسد. فریادهایی که عاقبت گوش دیو دوران را کر کرد و او را وادار به ترک همیشگی این سرزمین نمود. با آغاز اعتصاب که به فرمان امام (قدس سره) انجام گرفت، او جزو اولین نفراتی بود که به این مبارزه علنی رو در رو و آشکار پیوست و در تعطیلی مدارس سهم بسزایی داشت. چشم انداز روشن فردای ملت، او را بر آن داشته بود تا یک لحظه هم از هدف مقدس خود پا پس نکشد و حمزه وار برای استیفای حق مظلوم و رسوایی ظالم تا مرز شهادت پیش برود. با تعطیل شدن مدارس، فعالیت او نه تنها کم نشد، بلکه دو برابر شد و دانش آموزان هم در این اعتصاب عمومی به او پیوستند. دانش آموزانی که شیفته ی افکار رهایی بخش او شده بودند. رحمت الله غضنفری با توزیع کتاب های معلم شهید استاد مطهری، شهید بهشتی و دکتر باهنر در میان جوانان، افکار ایشان را هر چه بیشتر با تعالیم بلند اسلام، این دین آسمانی آشنا کرد. کار به جایی رسید که او نوارهای سخنرانی امام (قدس سره) را یکی یکی و به هزینه ی خود، تکثیر و با شجاعت آنها را در میان عموم مردم توزیع میکرد. او اینگونه بود. هر کس به سرچشمه ی همیشه جوشان عبودیت و بندگی متصل شود، نیرو و طاقتی فوق بشری خواهد یافت. آنگونه که عشق به خداوند سبحان آن همه مصائب جانگداز را بر امام حسین (ع) قاب تحمل گردانید تا آنجا که او خود نیز در این راه جانش را خالصانه فدای محبوب کرد. عاقبت انتظار به ثمر آمد. حرکت به نتیجه رسید. زمستان سرد و سخت جای خود را به بهار دلکش و روح بخش داد. بهار جوانه های پر امید و شکوفه های سپید. چندی از شیرینی زندگی در پرتو آزادی، برابری و انسانیت نگذشته بود که دست پلید دشمن این بار از آستین رژیم خود فروخته بعثی بیرون آمد. رحمت الله بر اساس قانون کشور که لازم بود سربازان منقضی 1356 برای دفاع از مملکت اسلامی، خود را دوباره به محل های خدمت قبلی معرفی کنند؛ بدون معطلی ندای هل من ناصر رهبرش را لبیک گفت، در حالی که تنها چهار ده روز از ازدواجش میگذشت، به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت تا روح بلندش را در عرصه ی دشوار دیگری به بوته ی آزمایش گذارد. معلم انقلابی و دلاور ما، طبیعت پرشور و با صفایش را برداشت و با خود به جبهه ها برد تا به برگ های تاریخ این مرز و بوم طراوت و سبزی دیگری بخشد. در هشتم آبان ماه 1353 یعنی زمانی که هنوز 46 روز از آغاز حمله ناجوان مردانه دشمن نگذشته بود، در حالی که مردم قهرمان خرمشهر و آبادان به همراه عده ای قلیل از نیروهای سپاه و ارتش، در مقابل ارتش تا دندان مسلح متجاوزین بعثی، مقاومت میکردند. گل وجود رحمت الله و دوستانش که به یاری آنان شتافته بودند، در کنار جاده آبادان – اهواز پر پر شد و در روز بیست و یکم آبان ماه به عنوان اولین شهید جنگ بر روی دستان مردان مؤمن محلات تشییع و خاک محلات را معطر و مطهر نمود و پیکر مطهرش را در زادگاهش به خاک سپردند.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

job-interview.png

مصاحبه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.