شهید قاسم اسماعیلی

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

قاسم اسماعیلی

father.png

نام پدر

حسین

birthday.png

تاریخ تولد

01/01/1344

birth_loc.png

محل تولد

محلات

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

02/01/1361

age.png

سن

16

mahale_shahadat.png

محل شهادت

1403-01-26 18:58:31

mazar.png

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه یک

name_amaliat.png

نام عملیات

فتح المبین

shoghl.png

شغل

دانش آموز

ozviat.png

عضویت

بسیجی

شهید قاسم اسماعیلی در سال 1344 در شهرستان محلات و در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در شهرستان محلات و در دبیرستان شهید بهشتی به اتمام رساند. دوران کودکی و نوجوانی اش را در کنار خانواده و در کسب علم و معرفت سپری کرد. در سال پیروزی انقلاب اسلامی 13 ساله بود و تقریباً از وضعیت جامعه آگاه بود و تفاوت دوران شاه را با انقلاب دیده بود، از اتفاقات و تبعیض ها و بی عدالتی های زمان ستم شاهی خبر داشت. تحمیل جنگ بر انقلاب نو پای ایران،زمان رشادت ها و حمایت های نسلی بود که باید مرد و مردانه و دلاورانه، پای انقلابشان می ماندند و به فرمان حضرتامام(قدس سره)، مبنی بر این که، سنگرها نباید خالی بماند، لبیک گفتند. شهید قاسم اسماعیلی به عنوان بسیجی داوطلب با مسئولیت تک تیرانداز در گردان ولیعصر(عج) وارد میدان جنگ شد. یک ماه، مرد و مردانه ایستادگی کرد و در دومین روز از فروردین ماه سال 1361 در عملیات فتح المبین و در منطقه عملیاتی شوش(دشت عباس)بر اثر اصابت تیر مستقیم به سرش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در شهرستان زیبای شهر محلات به خاک سپردند تا گل سرسبد این شهرستان باشد.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم ( یا أَیهَا الْإِنْ انُ إِنکََّ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ) وقت ملاقات نزدیک است، راه پرپیچ و خم و طولانى کم کم، به پایان می رسد، هدف نزدیک می شود و سفر خاتمه می یابد. وقت هجرت فرا می رسد و سفرى تازه را شروع می کنیم. هجرت به دیارى دگر و به دنیایى تازه، هجرت از سرزمینى که داراى ابعادى است که تشکیل شده است از ضلالت ها، معصیت ها، گناه ها، گمراهی ها و … به سرزمینى دیگر که از تمامی این ابعاد و اوصاف مبرا است. میعادگاه عاشق و معشوق، وعده گاه یاران و …. آرى! وقت ملاقات است. شاید، چند روزى بیش نباشد، شاید هم زودتر به این دیدار موفق شویم. آرى! کاروانى در این سفر به پیش میرود. سپاهى عظیم، لشکریانی با صفوفى پولادین و عزمی استوار به پیش می دروند تا پس از نابودى کفر و الحاد با معشوق خویش ملاقات کنند. سپاهى در حرکت است که فرماندهى اش را حضرت امام زمان(عج) بر عهده دارد و سربازانش افرادى هستند که هرکدامشان جلوه و مظهر ایمان، شجاعت، تقوى و …اند. مقصدش دیدار با الله، همه با هم، بهپیش می رویم تا سرانجام به هدف و آروزى خویش برسیم. مربیان این سپاه، همانند اباعبدالله(ع) سرور شهیدان و آزادمردان جهان که تمام درس هایشان را فراگرفته اند؛ درس جوان مردى، شجاعت، تقوى، عبادت، شهادت و … . آرى! همه، درس شهادت را از دل و جان فراگرفته اند و به سوى او به پیش می روند تا سرانجام، برسند. می روند تا در این مدرسه(جبهه)، خود را بیازمایند شاید در این آزمون قبول شوند و به دیدار خالقشان بروند. آرى! حسین(ع)به ما آموخت که مرگ با عزت و مرگ در راه خدا بهتر از زندگى ذلت بار است و ما بنا به فرموده این ابرمرد و این معلم، به میدان آمده ایم تا سینه کفار را بشکافیم. آرى! آمده ایم به میدان نبرد، میدان مبارزه بین حق و باطل . انگیزهاى که ما را به سوى میدان نبرد جذب کرد، چه بود؟  چرا این گونه دیوانه وار به سوى شوق خویش در حرکتیم؟ آرى! برادر و خواهر! همه اینها در یک چیز خلاصه می شود، در شهادت طلبى در راه خدا، انگیزه شهادت را همه از سرور شهیدان حسین(ع) آموختند و این گونه سوى او به پرواز در آمدند. آرى! حسین(ع)با یاران خود، در صحراى کربلا در مبارزه با دشمن به شهادت رسیدند. ما هم، اکنون به نداى حسین زمان، لبیک گفته ایم و براى مبارزه با دشمن کافر به کربلاى خوزستان آمده ایم تا همانند |«هل من ناصر ینصرنى » یاران امام حسین(ع) به کافران بفهمانیم که عاشقان الله و امت اسلامى ایران همیشه پشتیان و یار و وفادار اسلام و قرآن هستند. امامشان(قدس سره) را هرگز، تنها نخواهند گذاشت و تا آخرین قطره خونى که در بدن دارند با شما کافران ملحد مبارزه خواهند کرد. این را بدانید که ما عاشقانه، به سوى مرگ آمده ایم و مرگ با عزت را بر زندگى ذلت بار ترجیح می دهیم(البته مرگى که داراى هدف و مقصد باشد). آرى! همان طور که اماممان(قدس سره) فرمودند: « ما از کشته شدن بیمى نداریم » زیرا مرگ آغازى است براى زندگى دوباره ما در دنیای دیگری.  آرى! شهادت ما در اصل ، تولدى دوباره خواهد بود و آغازى براى زندگى دگر. خدایا! تو خود میدانى که من براى چه آمده ام؟ خدایا! من به خاطر مقام، قدرت و … نیامده ام، آمده ام تا قدمى در راه تو بردارم شاید مورد عفو واقع شوم. خدایا! میدانم که قادر و توانایى. خدایا! به آرزوى دیدارت آمده ام، خدایا! شهادت در راهت را نصیبم فرما. معبودا! مرا به آرزویم برسان. خالقا! تو خودت میدانى براى بار سوم است که به جبهه می آیم. خدایا! از دفعات قبلى با صورتى سیاه به دیارم برگشتم. خدایا! این بار دیگر نمی خواهم برگردم و خودم را تنها ببینم. یارانم تمامی به دیدارت آمده باشند و من همان طور در این دنیاى بى ارزش باقى مانده باشم. خدایا! تنها راه نجات من از این دنیاى بى ارزش و از آتش جهنم شهادت در راه تو است خدایا هر چه زودتر آن را نصیبم کن. اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ
job-interview.png

مصاحبه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.