شهید مصطفی حسین بیگی در سی ام شهریور ماه سال ۱۳۴۷ در روستای حسین اباد از توابع محلات دیده به جهان گشود و دو ساله بود که خانوادهاش به روستای محمدآباد واقع در ۲۰ کیلومتری محلات نقل مکان کردند. پنج ساله بود که پدر را از دست داد. شهید حسین بیگی بخاطر مذهبی بودن خانواده و این که عمویش روحانی بود، همزمان با تحصیل در دبستان با معارف اسلامی نیز آشنا شد. بعد از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روزها درس میخواند و شب ها در بسیج به نگهبانی میپرداخت و همیشه آرزو میکرد روزی بتواند عازم جبهه گردد اما به علت کم بودن سن او با اعزام او به جبهه موافقت نمیشد تا این که بعد از اتمام سال سوم راهنمایی عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد و حدود چهار ماه در کردستان با مزدوران استکبار جهانی جنگید و در شب تاسوعای حسین به خانه برگشت و حدود دو ماه بعد بار دیگر به عنوان بسیجی گردان امام رضا عازم جبهه های جنوب شد و بالاخره دوم اسفند ماه سال ۱۳۶۳ در جبهه طلائیه بر اثر ترکش خمپاره بعثیان کافر به درجه رفیع شهادت نائل آمد. برادر شهید میگوید: از خصوصیات اخلاقی او این که هیچوقت مراسم دعای کمیل او با این که با جمعیت کمی در روستا برگزار میشد، ترک نمیشد و راستی که او محبوب همه اهالی روستا بود زمانی که در کردستان بود در جواب نامه برادرش که از او خواسته بود تا برای اول سال تحصیلی به خانه برگردد و به تحصیلاتش ادامه دهد، نوشته بود: پدران ما هم مانند تو فکر کردند که مملکت ما امروز دچار این مشکلات است من ترجیح میدهم درس نخوانم اما سرنوشت مملکتمان دست آمریکا و شوروی نباشد و خودمان بر مملکتمان حاکم باشیم. اگر زنده ماندیم بعداً هم میتوانم درس بخوایم و اگر شهید شدم مدرک تحصیلی هر قدر هم بالا باشد بدرد نمیخورد.
زندگینامه
وصیت نامه
(هر نفسى چشنده مرگ است). با درود و سلام بر امام زمان(عج) فرمانده جبهه ها و نایب بر حقش امام امت خمینى(ره) کبیر و با درود و سلام به روان پاک شهیدان اسلام و با آرزوى پیروزى هر چه زودتر رزمندگان کفر ستیز اسلام. شاید نوشتن وصیتنامه براى من و امثال من که عمرى از آنها نگذشته و هزاران آرزو در دل داریم کمى مشکل باشد اما از آنجا که داشتن وصیتنامه بر هر فرد مسلمان واجب است، قلم به دست گرفته و قصد دارم وصیتنامه بنویسم. امت مسلمان از امام(ره) و اسلام دست بندارید زیرا این امام(ره) بود که به همه ما افتخار و سربلندى عطا کرد. همیشه و همه وقت او را دعا کنید. رزمندگان اسلام را فراموش نکنید و به یارى آنان بشتابید و اما تو اى مادر عزیزم گر چه میدانم براى من زحمت زیادى کشیدى اما از تو میخواهم که صبور باشى و بدانى که من دیر زمانى است که آرزوى چنین روزى را میکشم و از تو مادر خوبم تشکر میکنم که مرا این گونه تربیت کردى که در صف یاران حسین(ع) زمان باشم و اما شما برادرانم میدانم که غم مرگ برادر سخت است اما از شما میخواهم که در استقامت الگو باشید و شما خواهران غمخوارم؛ زینب(س) گونه باشید. در پایان تذکر چند مطلب ضرورى است تا آنجا که به خاطر دارم به کسى بدهى ندارم اما اگر کسى حقى را طلب کرد به او رد کنید. اگر جنازه ام را آوردند در کنار شهید اسد الهى در نخجیروان دفن کنید. من بر هر کس حقى داشتم حلال کردم و از کلیه دوستان و آشنایان که حقى بر من دارند حلالیت میطلبم و از همه شما التماس دعا دارم.
۶۳/۴/۵ مصطفى ح ین بیگى.