در اوج گرمای تابستان سال 1341 شمسی در خانواده با صفا و صمیمی اسماعیل ، پسری پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را محسن نهادند. محسن از کودکی مهربان و پر تلاش بود، دست های پدر زحمتکش را که می دید بی تابی می کرد و برای کمک به او از هیچ کوششی دریغ نمی کرد، با سن کم درک می کرد که پدر و مادرش چه زحمتی برای او می کشند. در شهر محلات تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را پشت سر گذاشت در روزهای شروع انقلاب نوجوانی پر شور بود که در حوادث شهر حضوری فعال داشت. همزمان با تحصیلات و فعالیت انقلابی، از ورزش غافل نشده و ورزش هندبال را بصورت تخصصی پیگیری نموده و بعدها عضو تیم منتخب ورزشی شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پایگاه های بسیج به حراست از مال و اموال مردم می پرداخت با شکل گیری نظام اسلامی او فعالیت هایش را گسترش داد و با آغاز جنگ تحمیلی با احساس وظیفه ای که احساس کرد لباس رزم سپاه را پوشید و چندین بار عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. هم رزمی او با برادرش لحظات خوشی را برایشان ایجاد کرده بود. در سال 1363 ازدواج کرد و ثمره این ازدواج دختری است که حضور پدر را حتی دو سال نیز احساس نکرد.
برادرش در جبهه وظیفه امدادگری داشت و بسیاری از زخم های ایجاد شده بر اثر تیر و ترکش دشمن را او می بست اما زمانی که محسن در سیزدهم اسفند سال 1365 و در عملیات کربلای 5 بر اثر ترکش دشمن از پای در آمده بود.برادرش خلیل الله دیگر نبود تا زخم برادر رشیدش را پانسمان کند، زخم ترکش در شلمچه محسن را به لقاء یارش برد و در حالی که برادرش خلیل الله هنوز شش ماه نشده بود که شربت شهادت نوشیده بود به شهادت رسید. وقتی به گلزار شهدای محلات آوردنش برادر شهیدش آغوش باز کرده بود تا او را در کنارش جای دهد.
زندگینامه
وصیت نامه
بسم رب الشهدا و الصدیقین
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ * وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَ فِی سَبِی اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَ أَحْیَاءٌ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ »
اى کسانى که ایمان آورده اید، از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است. و کسانى را که در راه خدا کشته مى شوند مرده نخوانید بلکه زنده اند ولى شما نمی دانید. شما که برای اسلام به پا خواسته اید و جان و مال نثار کرده اید در صف شهدای کربلا هستید. سلام و درود به پیشگاه عظیم الشأن امام عصر (عج) و نایب بر حقش امام خمینی (قدس سره)، سلام و درود به ارواح طیبه شهدای اسلام و امت شهید پرور ایران بخصوص مردم شهر محلات و بالاخص خدمت سید عالی مقام حاج آقا مقدسی عزیز و به امید پیروزی اسلام بزرگوار عالم، این بنده حقیر قلم در دسته گرفته ام و در حال نوشتن وصیت هستم و بر روی خاکی نشسته ام که قسمتی از خاک کربلاهای ایران است، آری خاکی که از دشت خونین کربلای خوزستان است، خاکی که هنوز سرخی خون شهدا بر روی آن هویدا است، خاکی که بهترین عزیزان و پاک ترین جوانان و خوشبو ترین گلهای بستان اسلام ما بر روی آن پر پر شدند و با خون خود اسلام را زنده نگه داشتند. آری از چنین سرزمین مقدسی با شما سخن می گویم.
خدایا، بارالها راضی هستیم به رضای تو و هر چه مصلحت می دانی برایم مقرر بدار. اول خدمت نور چشمانم، پدر و مادر مهربان و عزیز و همسر با وفایم سلام عرض می نمایم و سپس خدمت کلیه پدران و مادران شهدا، اسراء، مفقودین و رزمندگان اسلام سلام می رسانم و باید گفت درود بر شما پدران و مادرانی که این طور فرزندانتان را برای اسلام و قرآن پرورش داده اید و در راه خداوند هدیه کرده اید. آفرین بر شما امانتدارانی که ثابت کردید که امانتدارانی درستکار هستید و اماناتی که خداوند به شما سپرده بود. درست نگهبانی و نگهداری کردید و به صاحب اصلیش باز گردانیدید. من برای شما دعا می کنم و از خداوند می خواهم که پاداش امانتداری شما را در قیامت به شما عطا بفرماید.پدر و مادرم تقاضا دارم که صبور و شکیبا باشید و با استقامت خودتان پشت دشمنان اسلام را خرد کنید و شکر خدای را به جای آورید که هر چه هست مصلحت پروردگار رئوف است.
و توای همسر گرامی و با وفای من تو نیز صبر و استقامت را پیشه کن و با این صبر و استقامت و بردباریت مشت محکمی بر دهان ضد انقلاب و دشمنان اسلام بکوب و بگو اگر همسر من نیست من هستم و اگر من نیز نباشم خدای ما هست. همسرم اگر فرزندی از ما بدنیا آمد و خداوند به او عمر عطا فرمود و رشد کرد تو خود تربیتش را به عهده بگیر و پاکیزه تربیتش کن به او بیاموز که برای چه به دنیا آمده است به او یاد بده که برای این به دنیا آمده ای که ادامه دهنده راه شهدا باشی و اسلام و امام زمان (عج) را یاری کنی به او بیاموز که همواره شیردل باشد و شجاع باشد و فقط از خداوند طلب یاری کند و از هیچ کس نهراسد. به او بگو که پدرت برای چه کشته شد. بگو کشته شد تا اسلام زنده بماند و به او بگو که تو نیز باید این چنین باشی.
پدرم، مادرم، همسرم و ای تشییع کنندگان جنازه ام، اگر بر مزار من اشک می ریزید برای من نریزید برای مظلومیت اسلام بریزید، برای مظلومیت مولایمان امام حسین (ع) اشک بریزید، بر حسین (ع) اشک بریزید و بر مظلومیت اصحاب حسین (ع). که حتی در جایی نوشته اند که امام حسین (ع) فرمود: من کشته شده گریه ام که نزد مؤمنی یاد نمی شوم مگر اینکه گریان شود. و این را هم متذکر بشوم که ای برادران و خواهران و دوستان و آشنایان و ای مسلمین به خاطر داشته باشید که همه این جنگ ها برای حفظ نماز است برای حفظ قرآن است برای حفظ مساجد است، این مسجدها را تنها نگذارید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی (قدس سره) را نگهدار.