در مردادماه سال 1344 از پدر و مادری با ایمان فرزندی به دنیا دیده گشود که نامش را محمد گذاشتند. دوران طفولیت را در کانون گرم خانواده سپری نمود و در سایه پدر و مادری مؤمن اولین درس های خودسازی و ایمان به خدا و رسول(ص) و ائمه(ع) و تلاش و کوشش و کمک به انسان ها را فرا گرفت. در سال 1356 تحصیلات خود را شروع کرد و از همان ابتدا لیاقت خود را در درس و مدرسه نشان داد. او که اولین فرزند ذکور خانواده بود از هوشش و حافظه و استعدادی عجیب برخوردار بود به طوری که مسائل ریاضی و پیچیدگی های آن را در ذهن و حافظه خود در کوتاه ترین زمان حل می نمود. تحصیلات ابتدایی خود را بسیار سریع و با عالی ترین کیفیت به پایان رساند. بعد از آن به تحصیلات دوره راهنمایی پا گذارد و به وضع رقت بار جامعه خصوصاً طبقه جوان و نوجوان و مشکلات اخلاقی و روانی جوانان برخورد نمود و روح بلندش را آزرده کرد. به گفته خود او در ضمن فرازهایی از خاطراتش: در همچین سال هایی بود که ماجرای گروگانگیری وزیران نفت در اوپک، در وین اتفاق افتاد و من با کلمه سیاست و معنی آن آشنا شدم و نیز با اسم های اشخاصی مانند امام خمینی(قدس سره) و دکتر علی شریعتی آشنا گشتم و چون پدرم شخص مؤمن و معتقد به اسلام و مرجعیت بود کتاب هایی مانند رساله امام خمینی(قدس سره) و … را در اختیار من قرار می دادند و مرا ارشاد می نمودند. در سال 1356 به دنبال توهیناتی که در روزنامه اطلاعات به مقام معظم مرجعیت شیعه و امام خمینی(قدس سره) شد سر فصل دیگری از قیام ملت مبارز ایران در تداوم قیام سال 42 شروع گردید و دامنه آن به جای جای مملکت کشیده شده از جمله شهرستان محلات که او با خانواده خود در تظاهرات و براندازی حکومت پهلوی شرکت میکرد. در زمانی که چماق داران به شهرها حمله میکردند، او و پدرش مانند سایر مردم مبارز کشور به پاسداری از شهر خود مشغول بود. بعد از پیروزی انقلاب با آشنایی او با چند تن از برادرانی که هم اکنون شهید شده اند به عرصه فعالیت های انقلابی خود پا نهاد و در انجمن اسلامی دبیرستان پذیرفته شد و همزمان با حضور در کلاس های آموزش قرآن به تلاوت قرآن می پرداخت. او در رشته ریاضی فیزیک به تحصیل ادامه داد و در سال 1362 موفق به اخذ دیپلم شد و در همان سال در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته گاز دانشگاه صنعتی شریف تهران قبول شد و مشغول ادامه تحصیل گردید و در ضمن تحصیلات خود رابطه معنوی خود را ترک نکرده و با آقا و سرورش ارتباطی عمیق داشت و شب های چهارشنبه موفق به حضور در خانه امام (قدس سره) میگشت. در ضمن تحصیل در دانشگاه چندین بار به جبهه ها اعزام شد. از خصوصیات اخلاقی او این بود که هیچگاه امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکرد. یکبار او با برادرش شهید حمید، به جبهه ها رفتند که حمید به شهادت رسید. او بعد از شهادت حمید روحیه ای دیگر پیدا کرد تا در عملیات کربلای 4 زخمی شد و مدتی در بیمارستان های شیراز و تهران بستری بود. بعد از مرخصی از بیمارستان مدتی در شهر محلات بود و در نیمه شعبان همان سال به جبهه اعزام شد و بالاخره در سحرگاهان عید فطر بعد از یک ماه عبادت و روزه گرفتن در هشتم خرداد 1366 بر اثر اصابت ترکش به ملکوت اعلی و به صف شهیدان پیوست. پیکر مطهر شهید را در زادگاهش به خاک سپردند
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
با شهادت بر وحدانیت خالق جهانیان و شهادت بر پیامبران و خاتم الانبیاء حضرت محمد(ص) و شهادت بر ولایت حضرت علی(ع) بعد از پیامبر اسلام(ص) و شهادت بر ائمه معصومین(ع) که آخرین ایشان حضرت مهدی)(عج) هستند و با شهادت بر ایمان به کتاب خداوند متعال قرآن مجید و با شهادت به اینکه هدایت الهی آمیخته با اصول اعتقادی شیعه آل محمد(ص) است. اینجانب محمد شاهرخی فرزند مهدی که در مرداد سال 1344 متولد شدم، وصی خود را دایی محمود (سیدمحمود صدرالرروی) قرار میدهم. ابتدا از پدر و مادر عزیزم حلالیت میطلبم و از ایشان تقاضا دارم همانگونه که در پرورش و تربیت این فرزندشان زحمات بسیار زیادی کشیدند و هیچگاه برای او نگذاشتند سخت بگذرد و از رنج و بیماری این فرزند و درد کشیدن محمد دل آنها بیشتر درد میگرفت و در بزرگ کردن او مضایقه ای نکرده اند، بعد از مرگ هم که دیگر امر او خاتمه یافته و در درگاه خداوند باید بار مسئولیت را تحویل دهد، برای او طلب مغفرت کنید و از پدر و مادر عزیزم میخواهم که از بدی ها بگذرند. از اینکه نتوانستم در راحتی شما خدمتی انجام دهم از شما معذرت میخواهم. شما دوست داشتید که فرزندتان در دنیا زندگی تشکیل دهد، شر خوبی داشته باشد و البته این دوست داشتن و آرزوی شما نادرست نبوده و بسیار هم برای شما خوب بوده و خداوند از این محبت و دوستی شما رضا باشد و رضا هست. اما زندگی، شغل و هر چه در دنیا اگر برای من از راه های حرام و غیر خدایی بوده، عاقبت خوبی نداشت و البته اگر بیشتر از این زنده میبودم از رحمات و نعمتهای الهی بیشتر بهره میبردم و حالا که از همه اینها چشم پوشیده و به خاطر اطاعت خدا در حرام تعجیل نکرده ام و حلال او را که او ترحم کرده، او داده از آن استفاده کرده ام و هم اکنون به نزد او فرا خوانده شده ام و با اجلم همراه هستم، میخواهم که برای من طلب مغفرت و رحمت کنید و از خواهرانم و برادرم حامد هم حلالیت میطلبم و مرا حلال کنند. حقیر تا امروز 197 روز نماز قضای کامل و 55 روز روزه قضا و 18000 ریال (هزار و هشتصدتومان) پول دارم که آن را رد مظالم بدهید. محمد شاهرخی.