شهید مهدی خدابخش محلاتی

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

مهدی خدابخش محلاتی

father.png

نام پدر

محمدرضا

birthday.png

تاریخ تولد

01/09/1340

birth_loc.png

محل تولد

محلات

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

23/01/1367

mahale_shahadat.png

محل شهادت

خرمال

mazar.png

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه سه

name_amaliat.png

نام عملیات

والفجر 10

shoghl.png

شغل

پاسدار

ozviat.png

عضویت

کادر سپاه

در خانواده ای کارگر و مذهبی در اول آذر سال 1340 به دنیا آمد. پدرش محمدرضا نام مهدی را بر او گذاشت و چه فامیلی زیبنده ای دارد (خدابخش) و آنچه خدا بخشیده بود را تقدیم خدا کرد و به زیباترین وجه ممکن امانت خدا را تحویل داد، او تا کلاس دوم متوسطه تحصیل کرد و پس از انقلاب اسلامی با حضور در مساجد و پایگاه های بسیج از مدافعان و جانبازان انقلاب اسلامی بود. مهدی روزهای انقلاب به سن جوانی رسیده بود و به همین دلی در حد توان در شکل گیری انقلاب نقش داشت، از دوران نوجوانی به ورزش رزمی کونگ فو روی آورد و از رزمی کاران موفق در زادگاهش به شمار می رفت، این قوای جسمانی جهت حضور او در بسیج یار و مدد کارش بود. او علاوه بر این که خودش ورزش میکرد بسیاری از نوجوانان و جوانان شهر را تشویق به حضور در کلاس های آموزشی رزمی می کرد و معتقد بود روح سالم در جسم سالم متبلور میشود. با شروع جنگ تحمیلی لباس رزم سپاه را بر تن کرد و ضمن عضویت در سپاه به عنوان رزمنده ای کم مدعا بارها در مناطق جنگی و عملیاتی حضور پیدا کرد، در ماه های پایانی جنگ تحمیلی و در آخرین روزهای دفاع مقدس برای پشتیبانی از نیروهای خودی در عملیات والفجر 10 شرکت کرد و هنگامی که در شهر خرمال عراق به عنوان مسئول تدارکات گردان ولیعصر(عج) حضور داشت به واسطه بمباران شیمیایی دشمن در بیست و سوم فروردین 1367 به شهادت رسید. مزار این شهید گلگون کفن در زادگاهش و در کنار شهدای جنگ تحمیلی می باشد.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان. قال علی (ع) :فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ. جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند فقط آن را به روی دوستان خالص خویشتن گشوده. جهاد لباس تقوا وزره محکم خدائی است. خدایا، بارالها، معبودا، معشوقا، مولایم، من بنده ای ضعیف و نا توانم، با این حال دوست دارم چشمانم را تقدیم اسلام کنم و دستانم را در تنگه چزابه تقدیم کنم، پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد و سرم را در شلمچه اما دشمن بداند؛ یک چیز را نمیتواند بگیرد، یک چیز را نتوان ته که بگیرند و آن ایمان و هدفم به الله است. دشمن بداند نمی تواند عشق به شهادت و عشق به امام (قدس سره) و اسلام را از من بگیرد. خدایا مرا ببخش گه گناه کردم، خدایا با تو پیمان بسته بودم که تا پایان راه، بروم و شادمانم که تا پایان راه بر پیمان خونین استوار ماندم؛ خدایا تو شاهد باش میثاقی که با امام خمینی (قدس سره)بسته بودم را با اهدا خون به امام (قدس سره) رساندم. از امت شهید پرور شهرمان محلات میخواهم که امام خمینی (قدس سره) عزیزمان و امام (قدس سره) امت را تنها نگذارید. از کلیه دوستان میخواهم مرا حلال کنند، اگر از من بدی دیدید و ناراحت شدید مرا ببخشید، برادرانی که ورزش میکنند بدانند ورزش هدف نیست وسیله است. به امید دیدار در کربلای حسینی (ع) . جنگ، جنگ است و عزت شرف ما در گرو این جنگ است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.