شهید حسین حاجی براتی پدری مهربان، همسری دلسوز و مردی نمونه خانواده بود مردی که در مهر ورزیدن و محبت کردن نظیر نداشت و تمام تلاشش را می کرد تا فرزندانش در رفاه و آسایش زندگی کنند. او همسری مهربان بود که همراه خود آسایش را به خانه می آورد و تکیه گاه همسرش محسوب می شد. مردی که چون کوهی مقاوم برای فرزندان تلقی می شد و وجودش همان تکیه گاه امنی بود که می شد با تمام نگرانی ها و سختی های زندگی به او تکیه کرد و از هیچ چیز و هیچکس هراسی نداشت. پدر همان قهرمانی بود که رسالتش امنیت و محبت برای فرزندان بود. اما محبت بی حد و اندازه اش اجازه نمیداد نسبت به دیگران فرزندان این آب و خاک بی تفاوت باشد پس جانش را در دست گرفت و به نبرد با دشمن رفت تا امنیت مردم سرزمینش را از چنگال بی رحم دشمن بیرون بکشد. در بیست و پنجم دی ماه سال 1328 در خانواده ای مذهبی و فرهنگی در شهرستان زیبای « محلات » پا به عرصه هستی نهاد. روزهای کودکی را در کانون پر مهر خانواده پشت سر گذاشت و سپس وارد دبستان شد. با اشتیاق فراوانی که به درس خواندن داشت وارد مدرسه شد و از آن جایی که باهوش بود و درس خواندن را دوست داشت تا چهارم دبیرستان ادامه تحصیل داد. در تمام طول تحصیل می کوشید تا به دیگران هم کمک کند. پس از فراغت از تحصیل به تهران مهاجرت کرد و مدتی را در یک شرکت در تهران کار می کرد ولی پس از مدتی به محلات بازگشت و کار جدیدی را آغاز کرد برای کسب روزی مغازه ای دایر کرد و به کار درب و پنجره سازی مشغول شد. در دوران جوانی ازدواج کرد و عهده دار زندگی مشترک شد. با شروع زندگی مشترکش در سال 1351 نور امید در زندگی اش تابید و با آمدن سه فرزندش زندگی برایش رنگ و بوی دیگری گرفت. پدری مهربان که برای رفاه و آسایش همسر و فرزندانش می کوشید و تلاش می کرد تا فرزندانش را به گونه ای تربیت کند که در راه دین و خدا قرار بگیرند و احکام الهی را در زندگیشان به کار بندند. شهید حسین حاجی براتی زمانی که به مشهد مقدس برای زیارت رفته بود در حالت خواب و بیداری میبیند که امام (قدس سره) در کنارش ایستاده و نظاره گر اعزام نیروهای مردمی اعم از پیر و جوان به جبهه های نبرد است. پس از دیدن این خواب تصمیم می گیرد که به سمت جبهه های نبرد راهی شود. پس لباس مقدس بسیج را به تن می کند و به پیکار با دشمن می شتابد. بسیجی گردان ولیعصر (عج) پس از دو ماه نبرد دلاورانه در اولین روز از سال 1366 همزمان با تحویل سال نو در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت رسید و پیکر مطهرش در شهر محلات به خاک سپرده شد.