وقتی به قاب های عکس شهدا نگاه میکنی یا اسامی آنها را مرور میکنی. گاهی عکس ها و اسم ها انسان را به تفکر وا میدارد. حالا رسیده ایم به نام حمیدرضا سروش. اولین روز اردیبهشت ماه سال 1348 تاریخ تولد شهید خانواده سروش است. پدرش حسن نام حمیدرضا را برای او انتخاب کرد. او در تهران به دنیا آمد و خانواده اش بعد از مدتی به دلیل شغل پدر به شهر محلات آمدند. او دوران تحصیل را در شهر محلات شروع، و تا سوم متوسطه در رشته تجربی ادامه داد. همگام و همراه با برادرش محمد در فعالیت های ورزشی رشته والیبال حضور داشتند و از اعضای اصلی تیم والیبال دبیرستان بود. حضور در پایگاه های بسیج را از 14 سالگی آغاز کرد و این حضور تا زمان اعزام به جبهه ادامه داشت.
حضورش در جبهه در کنار برادرش بود. شور و حالی به سنگر آنها میداد. آن دو بارها در مقابل همرزمانشان، که میگفتند یکی از شما حداقل به شهر باز گردد، مقاومت کردند و حمیدرضا اظهار میکرد که وظیفه خودش را انجام میدهد و من وظیفه خودم را. حمید بسیجی گردان ولیعصر (عج) از لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) بود و از اولین اعزامش به جبهه تا زمان شهادت هشت مرحله به جبهه اعزام شد و در چندین عملیات بزرگ شرکت کرد تا سرانجام در چهارم دیماه 1365 در میعادگاه نهر خین شلمچه در عملیات کربلای 4 بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و آرزویش برآورده شد. او رفت و هنوز سالی نگذشته بود که برادرش محمد، نیز در نهم بهمن 1366 به برادر شهیدش پیوست. این دو برادر در دنیا در کنار هم و حالا در مزار شهدای شهر محلات در کنار هم آرمیده اند.
زندگینامه
وصیت نامه
ای نام بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز.
به نام بزرگ پروردگار یکتا آغاز میکنم که آفرید دو جهان است و حامی محرومان و مستضعفان و آسمان ها را آفرید و شب را و روز را و دیروز را و امروز و هنوز را. پدران، مادران و برادران و خواهران عزیز! از شما خواهش میکنم که محض رضای خدا کارهای خود را همیشه زیر نظر داشته باشید و مراقب و مواظب رفتار خود باشید. برای مال دنیا حرص و طمع نداشته باشید که به خدا قسم همه فانی هستند. همشهری های عزیز سعی کنید که گول حرف های منافقان، این بزدلان روزگار را هرگز نخورید. حرف های بی مربوط و بی اساس آنها گوش ندهند و مراقب خودتان هم باشید که مبادا خدای ناکرده سهواً و اشتباهاً حرف ناجوری از دهانتان بیرون بیاید که مسئولیت بس بزرگی را برای خودتان به وجود خواهید آورد که صد البته خودتان جوابگوی آن هستید. مردم انقلابی سعی کنید تا آنجا که ممکن است جلوی فرزندان خود را برای رفتن به جبهه ها نگیرید و بدانید که انتهای راه جبهه به بهشت خواهد خورد. از هیچگونه فعالیتی در پشت جبهه فروگذار نکنید کمک های فراوان خود به جبهه ها هرگز قطع نکنید که سعادت ما و شما در همین است.
شما پدران و مادران با رزمندگان در جبهه ها دست به دست هم بدهید و هر چه زودتر شر این استکباران به امید خدا از سر تمامی مستضعفان جهان کم کنید و با قدرت هر چه تمام تر با تکیه بر قدرت رهبری ولایت فقیه جلوی آن سری نا آگاهان که با صحبت های بی مورد خود قصد فریب دادن شما را دارند، بایستید و نگذارید هر چه دوست دارند بگویند. در آخر از شما میخواهم که دست از پشتیبانی امام جمعه عزیزمان بر ندارید و قدر او را بیشتر از پیش بدانید و هیچگاه او را تنها و دست بسته نگذارید. خداوند به همه شما اجر عظیمی عنایت فرماید و اما چند کلامی را برای دوستانم به یادگار بگذارم. برادران بسیار گرامی میدانم که جنگ را درک کرده اید اما باز از شما میخواهم در مسئله جنگ بیشتر فکر کنید. جنگ اسلام و کفر، جنگ ایران و عراق جنگی که در آن دو صف در مقابل هم آماده پیکارند یکی حسینیان (ع) سینه چاک یکرنگ و دیگر یزیدیان سیاه دل، سلاح آنان بمب است و تانک و سلاح حسینیان (ع) ایمان.