جنگ تمام شده بود اما یاد و خاطرات تلخ آن هنوز همچون زهر در کام ایرانیان می نشیند و سختی ها را به یاد مردم می آورد. مردمی که با دست خالی و تنها با نیروی عشق به وطن و ایمان به خدای متعال در مقابل دشمن قرار گرفتند وسینه هایشان را سپر بلای کشورشان کردند و آوازه شجاعت ها و رشادت هایشان هنوز هم در گوش جهان باقی مانده. اما در شرایط صلح هم نیاز کشور به ارتش و سپاه و بسیج و … فراموش نمی شود. و شیرمردان ایران در راه خدمت به میهن اسلامی قرار میگیرند. شیرمردانی که در هر لباسی باشند تنها فکر و ذکرشان آبادی و آزادی ایران اسلامی است.
شهید گرانقدر غلامعلی رضایی در 1342/04/17در شهرستان زیبای محلات در استان مرکزی دیده به جهان گشود. او کودکی را در میان اعضای مهربان و صمیمی خانواده سپری کرد. خانوده ای که در عین سادگی، وجودشان مملو از محبت و غیرت بود و او در دامان کار مادر مهربانی و از پدر غیرت را آموخته بود. از کودکی بسیار باهوش و با ذکاوت بود و همین امر او را در نظر همه گرامی کرده بود به طوری که پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده به شکل ویژه ای دوستش داشتند. در شش سالگی وارد دبستان شد و با عشق و علاقه فراوانی که به درس خواندن داشت، دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت و پیروزی پشت سر گذاشت و پس از آن در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شد. خلبان بود و تلاش می کرد تا با تمام وجود به میهن اسلامی ایران خدمت کند. جوانی برومند و مهربان که بسیار متواضع و فروتن بود. کسی که لایقل بهترین اتفاقات زندگی بود و برای آینده خود نقشه های رنگارنگی در سر داشت. او در 1360/12/6 ازدواج کرد و برگ زیبایی از زندگی در سرنوشتش رقم خورد. ثمره ازدواجش یک پسر و دو دختر است. فرزندانی که نوردیده اش بودند و او برای رفاه و آسایش آنها می کوشید. همسری مهربان و پدری فداکار که با آسمان دوستی دیرینه داشت. مردی که چون پرندهای سبک بال پرواز می کرد و در آخرین پروازش در 1373/12/04 به دلیل سقوط هواپیما در اصفهان به درجه رفیع شهادت رسید و پیکرش در زادگاهش به خاک سپرده شد