شهید علیرضا ملا علی اکبری

مصاحبه
چون علیرضا از بچگی نماز میخواند، موقع رفتنخواهر ایشان نقل میکند که:” سال 1356 از آمریکا برگشت و یکسال بعد، انقلاب شد و چون ساکن شهرری بودند و قرار بود امام خمینی(ره) از مسیر شهرری به بهشت زهرا برود، دوست داشت امام را ملاقات کند، که اتفاقاً موفق نیز شد. در جمع خلبانانی که در مدرسه شهداء با امام دیدار کردند حاضر بود و سخنانش را از نزدیک گوش داده بود، پس از همین ملاقات بود که علاقۀ او به امام بسیار بیشتر و مجذوب ایشان شدند.” به آمریکا، به خواهرش که ساک او را آماده میکند میگوید:” سجاده و جانماز نیز بگذار، آنجا نیز باید نماز بخوانم، نماز ایران و آمریکا ندارد.”
خواهرش ماجرای شنیدن خبر شهادت را اینگونه نقل میکند:” پس از ازدواج، برای زندگی به دلیجان رفتیم، خانۀ ما روبروی ژاندارمری قدیم بود. یک شب در اخبار تلویزیون شنیدم که سه نفر از بهترین خلبانان در جنگ شهید شدهاند، بسیار ناراحت شدم و برای همۀ رزمندهها دعا کردم. شب در خواب دیدم که هیئت عزاداری در حال زنجیر زدن است و مردم همه میگویند” رضا جان رضا جان شهادتت مبارک”. از خواب پریدم و آشفته شدم. فردا صبح خبر شهادت برادرم را به من دادند و در حالی که فرزندم تازه بدنیا آمده بود و 40 روز بیشتر نداشت به طرف تهران حرکت کردیم. وقتی به کوچۀ پدرم رسیدیم همۀ همسایهها جلوی درب منزل پدرم جمع بودند.”
منبع : کتاب نام آوران نیم ور