شهید علی اصغر سلطانی در تاریخ دهم شهریورماه سال 1340 در روستای ورین از توابع محلات در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. خانواده اش محب اهل بیت (ع) و اهل مسجد و کمک به فقرا بودند و او نیز به واسطه زندگی در چنین خانواده ای روحیه معنوی زیادی داشت. زندگی در شرایط سخت روستا او را پخته می کرد و از همان کودکی آماده کارهای سخت و طاقت فرسا بود. مردم روستایی آن زمان اکثراً به واسطه سختی و مشکلات، درس را رها می کردند و به کار کشاورزی و دامداری می پرداختند. با ذوق و شوق خاصی در سن هفت سالگی وارد مدرسه روستا شد و پنج سال دوران ابتدایی را در همان روستا در مدرسه گذراند و بعد از دوران ابتدایی درس را رها نکرد و برای ادامه تحصیل به محلات می آمد و دوران راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. اواسط دوران دبیرستان بود که انقلاب به پیروزی رسید و ایشان هم مانند دوستان و دیگر اقشار جامعه در صف انقلابیون فعالیت داشتند. وقتی دیپلمش را اخذ کرد جنگ تحمیلی هم آغاز شد. او نمی توانست ببیند کشورش مورد تجاوز و حمله دشمنان قرار گرفته و دیگر نمی توانست ببیند حرف امامش روی زمین بماند و در همان سال درس و کار را رها کرد و به عنوان سرباز لشکر 64 ارومیه به جبهه غرب اعزام شد. برای مبارزه با یزیدیان زمان، خودش را هر روز آماده تر می کرد و همیشه برای دوستانش نامه می نوشت و می گفت: به جبهه بیایید که جبهه به شما نیاز دارد. از زندگی در این دنیا فقط یک آرزو داشت و آن هم رسیدن به پروردگار بود. ایشان بعد از مدتی خدمت در جبهه و کمک به اسلام در منطقه مهاباد، هنگام درگیری با دشمن بعثی و اصابت گلوله به جمجمه اش به لقاءالله پیوست. پیکر مطهر شهید نیز در زادگاهش به خاک سپرده شد.
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا شهادت در راه خودت را نصیب من گردان که شیرین ترین مرگ هاست. آری شهادت است که مرز حق و باطل را مشخص می کند و حسین (ع) با پیام و خونش به مستضعفین عالم گفت: ای مستضعفین در هر کجا که هستید اگر می توانید بمی رانید و اگر نمی توانید بمیرد. از شما خواهش دارم بر تابوتم عکس امام (قدس سره) را بزنید و در کنار آن عکس کوچک خودم را بزنید که تا مردم بدانند که این شهید وفادار ولایت فقیه بوده و بر تابوتم یک جلد قرآن بگذارید تا مردم بدانند که هدف من خدا بوده و قرآن و نه هیچ چیز دیگر… در تشییع جنازه ام الله اکبر بگویید. مبادا بر جنازه ام گریه کنید اگر گریه می کنید صدایتان را در نیاورد که شهید شدن گریه ندارد و شکست اسلام گریه دارد. به هوش باشید که اسلام شکست نخورد که اگر گریه کنید روح مرا می آزارید. گریه نکن ای پدر و مادر عزیزم که شهادت در راه خدا گریه ندارد. پدر و مادر عزیز اگر جنازه ام به دستتان نرسید ناراحت نشوید چون من به آن سرای ابدیتی که خواهیم رفت میروم و اگر جنازه ام به دست رسید حتماً در ایوان امامزاده پیش جمال به خاک بسپارید. سه مجلس روضه خوانی در روزهای عاشورا برایم بخوانید و به یاد علی اصغر (ع) امام حسین (ع) گریه کنید. پدر و مادر عزیز! این را بدانید که اگر من می خواستم بمیرم در همان ایام کودکی که از درخت افتاده بودم، مرده بودم پس این را بدانیدکه اگر شهادت نصیبم شد افتخار برای شماست که مرگی با عزت و احترام داشتم در خاتمه هرگز این دعا را از یاد نبرید.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی (قدس سره) را نگهدار.
شهید کسی است که حیات و زندگی را برای چیزی و هدفی غیر از مال و ثروت فدا کند.
والسلام تاریخ 60/5/11 علی اصغر سلطانی.