شهید علی اصغر اسلامی، در چهاردهم مهر ماه سال 1345 در روستای ورین از توابع شهرستان محلات دیده به جهان گشود و در دامان پر مهر پدر و مادری روستایی و کشاورز نفس کشید و بزرگ شد. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و دوران جوانی و نوجوانی اش را در کنار خانواده و در روستای ورین سپری کرد. با آغاز جنگ تحمیلی و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که زاییده انقلاب بود، به عضویت این نهاد در آمد تا لباس سربازی اسلام و انقلاب را بر تن کند و عاشقوار برای ایران عزیز خدمت کند. در سال 1362 ازدواج کرد و در هنگام شهادت یک فرزند داشت. با اوج گیری عملیات و گستردگی تجاوزات دشمن بعثی، به جبهه رفت و حدود چهار ماه را به عنوان بسیجی و بیست و نه ماه را به عنوان پاسدار، در جبهه حضوری فعال داشت و از اخلاص و عمل بالایی نیز در بین نیروها برخوردار بود. شهید، علی اصغر اسلامی، به عنوان دیده بان و مسئول واحد دیدبانی در گردان توپ خانه لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) در عملیات مختلف حضور داشت و سرانجام در عملیات والفجر 1 در منطقه فاو عراق، در نهم اسفند ماه سال 1364 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه و پای راست به شهادت رسید . پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.

زندگینامه

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ ) اَشهدُ انْ لا اِلهَ الا الله وأشهَدُ أنَ مُحَمَدًا عَبدُه ورَسولهُ وَ أشهد أنّ امیرالمؤمنین علیاً وَ اَولادَهُ المَعصُومینَ حُجَجُ اللهِ(صلوات الله علیهم اجمعین). با سلام و درود فراوان بر همه یامبران الهی، خاصه خاتم(ص)ایشان و همه صدیقین و شهدا و صالحین، مخصوصاً، سید الشهدا(ع) سرور آنها و سلام بر همه شهدای راه حق و عدالت. طبق وظیفه شرعی و اسلامی، چند کلمه به عنوان وصیت عرض می کنم؛ همواره وصیت و سفارش پیامبر گرانقدرمان، حضرت محمد(ص)، را که سفارش به قرآن و اهل بیت(ع) نموده مد نظر داشته باشید، زیرا رمز رستگاری و هدایت همین است و در این زمان غیبت کبری، در راه تداوم راه ولایت و درکنار قرآن باید به ریسمان ولایت چنگ زنیم و در همه حال باید مطیع فرمان امام(قدس سره) عزیز باشیم که اطاعت از او اطاعت ازخدا است. همواره مراقد توطئه های دشمنان اسلام باشید، زیرا شیاطین بزرگ هیچگاه دست از توطئه بر نمیدارند و امروز از توطئه رواج فحشا و بی بند و باری و اعتیاد و ایجاد اختلاف است و ما باید از گذشته درس بگیریم و دو بار از یک سوراخ گزیده نشویم. جنگ در رأس امور است و باید جهت پیروزی نهایی اسلام بر کفر، مردم در صحنه باشند و بعد از آن جهت خودکفایی، به کشاورزی و صنعت بپردازند و از غربزدگی خارج بشوند زیرا امت باید همراه استقلال فرهنگی، استقلال کشاورزی و صنعتی داشته باشند. و نیز در جامعه پیوسته مشت بر دهان زمین خواران زده شود و زمینه و ریشه اظهار وجود را باید کاملاً از میان برد و در آخر از همه مردم و از همه ارگان ها و مجلس و دولت و غیره تقاضا دارم خون شهدا را پاس دارند و آنها برای خدا و بخاطر استقرار نظام توحیدی و احکام الهی بزرگترین سرمایه شان را دارند، پس ما هم سعی کنیم در هر پست و مسئولیتی که هستیم کاری کنیم که قدمی در راه تحقق آرمانهای شهدای گرانقدر برداریم. به امید فرا رسیدن روزی که دیگر اثری از کفر و استعمار و استکبار نباشد و جهان ر از عدل ودادگری شود. آخرین مرحله از سخنانم پیامی برای پدر و مادر و خواهران و برادران و هم پسرم و دخترم است که شما از شهید شدن من ناراحت نباشید چون راهی است که اولیاء وانبیای ما رفتند. ای همسرم، از شما خواهش می کنم در نگهداری فرزندم، کوشش کنید و کاری کنید که فردی خوب و شایسته در آینده باشد و آن را از کوچکی طوری تربیت کنید که فردی با ایمان و با خدا باشد، یعنی وقت بیکاری بنشینید و واجبات و دیگر چیزها را یادش بدهید، مثلاً نمازخواندن را یادش دهید که از کوچکی شروع به نمازخواندن کند. پولی که من دارم، در دفتر نوشته ام و هر چقدرکه از مردم بخواهم باز در همان دفتر که در خانه دارم، نوشته ام. و شما ای برادرانم، نکند که یک موقع جبهه را خالی بگذارید، بایستی اگر در پشت جبهه هم هستید با ضد انقلابیون و منافقین مبارزه کنید که مبادا به اسلام و جمهوری اسلام و قرآن صدمه بزنند. در آخر، خدمت کلیه اقوام و فامیل ها سلام مخصوص عرض می کنم و امیدوارم همه شما، ای پدر و مادر و خواهران و برادران و همسرم و فرزندانم و فامیل هایم و هم شهریانم، مرا حلال کنید اگر خدای نا کرده در طی این مدتی که بودم شما را اذیتی کردم یا اگر بد اخلاقی یا غیره داشتم، من را ببخشید و در حق بنده دعا کنید که انشاءالله خداوند ما را از شهدای حقیقی قراربدهد.
