حمد و سپاس خدایی را که این نعمت الهی، امام(ره) را بر ما ارزانی داشته است. خدایا از تو میخواهم که مرگم را شهادت در راه خویش قرار ده و ای کاش هزارجان داشتم و همه را فدای اسلام میکردم تا با این خون ها مکتب اسلام آبیاری شود و زنده بماند و بتوانم با خون خودم فردای قیامت جوابگوی همه شهدایمان باشم. آری اسلام به این خون ها احتیاج دارد. خون اباعبدلله الحسین (ع) و خون این شهداست که اسلام و قرآن و مکتب تشیع را زنده نگه داشته است. اگر بخواهیم اسلام زنده بماند و مکتب اسلام را در تمام جهان پیاده کنیم باید در این راه خون بدهیم و به این خون ها افتخار کنیم تا خداوند متعال هم در دنیا و آخرت از ما راضی و خشنود باشد. این کلمات از قلبی سلیم بر زبانی شیوا و بر قلب سفید کاغذ جاری شد تا بلندای فکر و عقیده مردی که شهید است را به نمایش بگذارد. شهید علی اکبر جمهوری در اولین روز از مرداد ماه سال 1335 در شهرستان محلات و در خانواده ای مذهبی و متدین و عاشق اهل بیت(ع)دیده به جهان هستی گشود. روزگار را در کنار خانواده آغاز کرد و در آغوش پدرش بود که در گوشش اذان و اقامه را زمزمه کرد و او را با اسلام و مسلمانی آشنا کرد. نامش را هم علی اکبر گذاشت تا به این نام زیبا صدایش بزنند. دوران کودکی علی اکبر به کار و تلاش و فراگیری علوم قرآنی و نماز پرداخت تا هفت ساله شد و به مدرسه رفت و توانست تا کلاس دوم راهنمایی در شهرستان محلات به درسش ادامه دهد. از نظر مهمان نوازی و لباس پوشیدن بسیار ساده بود. تجملات را دوست نداشت. خیلی دوست داشت خانواده دور هم باشند. خیلی علاقه به صله رحم داشت و اگر حتی 5 دقیقه بود به فامیل سر میزد. علاقه زیادی به رهبری و امام جمعه داشت، مدتی هم پاسدار امام جمعه بود، به کوه میرفت تا گیاه آویشن برای ایشان بچیند و این نبود مگر از علاقه و دوست داشتن. به روحانیت علاقه وافری داشت و اگر کسی پشت سر روحانیت و ولایت حرفی میزد به شدت ناراحت میشد. با تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و تا جایی که میتوانست در پوشیدن این لباس دقت کرد و مراقب رفتارهایش بود. این لباس را لباس خدمت میدانست و آن را دوست داشت. به جبهه که رفت مسئولیت تسلیحات گردان ولیعصر(عج)در جبهه با او بود، آدمی فعال و کوشا بود و سعی میکرد تا کارش را به نحو احسن انجام دهد. منظم بود و کاری تا سرانجام در سی و یکم اردیبهشت حدود 11 ماه رمضان سال 1365 در جزیره مجنون به شهادت رسید. شهید را به محلات آوردند و هیچ صحبتی از علی اکبر نبود. دو روز بعد از سپاه محلات به منزل ما آمدند و گفتند ایشان شهید شده است و چون منطقه نا امن است جنازه را نیاوردند.

زندگینامه

وصیت نامه
خدایا گناهان و خطایا پیراهن خواری را بر تنم کرده و دوری از تو جامه مکنت و بیچارگی به من افنکنده و دلم امید … خدایا پس تو زنده اش کن به بازگشت خودت. ای آرزو و خواسته من و ای خواسته و آرمانم پس سوگند به خدایا تو خود میدانی که تاکنون گناهان زیادی را مرتکب شده ام .خدایا از تو میخواهم که تا مرا نیامرزی از این دنیا نبری و از تو میخواهم که مرا از سربازان واقعی امام زمان(عج)قرار بدهی و مرا مورد عفو و بخشش خودت قرار دهی.به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود به امامزمان(عج )و نائب بر حقش امام عزیزمان وخانواده های شهدا و مفقودین و اسرا و معلولین، وصیت نامه ام را آغاز میکنم.حمد و سپاس خدای تبارک و تعالی را که بر بنده خود منت نهاد و بنده حقیر را مورد لطف و کرم خود قرار داد تاسعادت پیدا کنم بار دیگر روانه جبهه های حق علیه باطل شوم تا بتوانم با برادران حزب الهی خود همگام شوم و پا به|ای آنها به پیش برویم تا بتوانیم راهی برای کربلا و نجف و کاظمین و سامرا و بیت المقدس عزیز باز کنیم و دشمناناسلام این نوکران سرسپرده خود فروخته آمریکا و اسرائیل و فرا نسه و شوروی را در زباله دان تاریخ بریزیم. درود برتمامی آنهایی که قهرمانانه دشمن را رسوا کرده و جهاد در راه خدا را دنبال کرده تا مکتب اسلام را در تمامیسرزمینهای اسلامی پیاده کند. درود بر همچنین ملتی که این قدر فداکاری میکند در راه اسلام.

۲ دیدگاه در “شهید علی اکبر جمهوری”
سلام خداخیرتون بدهد این اسناد رو بارگزاری کردید و نام شهدا را زنده نگه میدارید با این حرکت جهادیتان
خدا خیرتون بده که این عکسارو گذاشتین شهید جمهوری عمویه بندس من خیلی دنباله عکساش گشتم مرسی ممنونن