شهید علی پورآغاسی

مشخصات

نام و نام خانوادگی

علی پورآغاسی

نام پدر

علی اصغر

تاریخ تولد

01/10/1337

محل تولد

کربلا

تاریخ شهادت

02/01/1361

محل شهادت

1403-01-19 17:39:07

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه یک

نام عملیات

فتح المبین

شغل

دانشجو

عضویت

کادر سپاه

« اَلّلهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ اَن تَجعَ وَفاتی قَتلاً فی سَبیلِکَ » بارالها تو را سپاس می گویم و به درگاهت سجده به جای می آورم و تو را شکر مینهم. خداوندا به آستان کبریایی تو آمده ام و به بارگاه تو تقرب یافته ام. معبودا اینک این بنده پر گناه و پر جرم تو با سیلابی اشک و تنی نحیف و قلبی چرکین و دلی پر هوا و دیدگانی بی حیاء به سویت آمده است. خداوندا مرا ببخش، که چه بسیار تهمت، غیبت و افترا از زبانم بیرون جسته است. خداوندا مرا ببخش که همواره در پی یافتن شهرت بوده ام. خداوندا رُخَم را در پیشگاهت سفید گردان. خداوندا مرا بیامرز که چه بسیار فکر امور دنیوی مرا به خود مشغول داشته است. خداوندا مرا بیامرز که در راهت جهاد نکردم و حقیقت را به جای نیاوردم. خداوندا تو را سپاس می گویم که چه بسیار عیوب مرا پوشاندی. خدایا تو را سپاس که خطا پوشی. خدایا اینک کوله بار گناهم سنگین است. تقاضای من این است که این دعا را فراموش نکنید: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی(قدس سره) را نگهدار. این مناجاتی است از شهید علی پورآقاسی که از قلب سلیمش بر سفیدی کاغذ نقش بسته است و افکار بلندش را به تماشا کشانده است. او مسافری بود از سرزمینی که بهترین و بزرگترین آدمها را در خویش جای داده بود. بهشتی که مانندش در روی زمین نه نیست و نه خواهد آمد؛ بهشت کربلا. در یازدهم دی ماه سال 1337 در شهر کربلا در عراق و در خانواده ای مذهبی، متدین و با صفا که عاشق اهل بیت(ع) و نوکر آستان اباعبدالله(ع) بودند، دیده به جهان هستی گشود. در کربلا زندگی می کردیم که او متولد شد. پدرم که فرد مؤمنی بود در گوشش اذان و اقامه را زمزمه کرد و چون شد قدر و شد نوزدهم ماه مبارک رمضان به دنیا آمد گفت  «بالاخره این پسر یه چیزی میشه » درخواب دیدم که سیدی او را بغل کرده بود و می بوسید و می بویید و می گفت که جنگی اتفاق می افتد و شما مواظب او باشید. از همان کودکی در مسیر اسلام بود. نمازش را می خواند و روزه اش را هم می گرفت و اهل نماز شد بود. در فضای معنوی شهر کربلا رشد و نمو کرد و در حرمین شریفین روزگار کودکی اش را می گذراند و در بهشت خداوند در روی زمین زندگی می کرد. اهل بازی هم بود و فوتبال را دوست داشت ولی دوست نداشت که مردم آزاری کند. درس خواندن را دوست داشت و تحصیلاتش را از همان ابتدایی با جدیت آغاز کرد و توانست سال های تحصیلش را به خوبی پشت سر بگذارد و تا مقطع دیپلم پیش برود و در رشته ریاضی- فیزیک در شهرستان محلات در دبیرستان شهید بهشتی دیپلم گرفت و به دانشگاه رفت و تا سال اول دانشگاه هم به تحصیلش ادامه داد. با تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد او در لحظه شهادت به عنوان فرمانده گروهان یا زهرا از گردان جندالله در تیپ 17 علی بن ابی طالب(ع)خدمت می کرد. فرمانده کربلایی زاده شهرستان محلات حدود 4 ماه در خدمت اسلام و سپاه و جبهه بود و در این مدت زحمات زیادی کشید و رشادت ها و شجاعت هایی را به رخ دشمنان کشید. تا سرانجام در دومین روز از فروردین ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی شوش در حین عملیات فتح المبین بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و آسمانی شد. پیکر مطهرش را در شهرستان محلات به خاک سپردند.

زندگینامه

وصیت نامه

تقاضای من آن است که پس از شهادت مرا به هر نحوی که باشد در کنار برادرم سعید افغانی دفن نمایید. همان دم که شهید به خون خویش غوطه می خورد به وجه الله نظر می کند و چه لحظه ای از این شیرین تر. پیام من خون من است و خون من پیام من است. از امام جمعه عزیزمان می خواهم که تنها او بر جنازه ام نماز بگذارد. ای مقدسی عزیز ای کسی که جامه قدس بر سراسر وجودت افکنده است. از شما متواضعانه می خواهم که از خدای تبارک و تعالی برای من طلب آمرزش و مغفرت فراوانی کنی. مردم عزیز، هم شهریانم ارزش و مقام این مرد بزرگوار را بدانید. اگر در یک شهر یک عالم متعهد و مسئول و اسلام شناس نباشد باید فاتحه آن شهر را خواند. اکنون که این کلمات بر روی کاغذ چیده می شود اسلحه برادرم شهید عطاء حسینی را به دست گرفته ام. به همه خواهران و برادرانی که در پای درس این حقیر بوده اند توصیه می کنم به عنوان یک برادر کوچک تا آنجا که می توانید در شناخت اسلام کوشا باشید. ای پدر و مادر عزیزم! ای بزرگترین استاد من شما برای من زحمت فراوان کشیدید اما بدانید که خدای بزرگ امانتی را به شما داده و اکنون از شما پس گرفته است. پس هیچ غم و اندوهی به خود راه ندهید. راه حسین(ع) و زینب(س) را ادامه دهید. راضی نیستم برای من گریه کنید. به خواهر و برادر عزیزم هم می گویم ای فاطمه و صالح جان تا می توانید با دعا و نیایش سر و کار داشته باشید. مرا به هر نحوی که باشد در کنار برادر شهیدم سعید افغانی دفن کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.