شهید علی حسینی در آخرین روز سال 1346 به دنیا آمد. در سن 6 سالگی به دبستان رفت و در سال 61 برای ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمایی آیت الله طالقانی شد و دوره راهنمایی را با پشتکار قوی طی کرد. ایشان کلاس اول راهنمایی بود که طی یک آموزش یک ماهه در صفی آباد مرحله مقدماتی آموزش خود را جهت عضویت رسمی و همکاری نمودن با برادران عضو پایگاه مقاومت گذراند. اوایل سوم راهنمایی، برای اولین بار برای اعزام به جبهه وارد پادگان آموزشی 21حمزه سیدالشهداء(ع) و پس از اتمام دوره آموزشی عازم منطقه کردستان شد. او با گذراندن 4 ماه مأموریت بدون آن که تقاضای مرخصی نماید در تاریخ آبان ماه به شهر محلات بازگشت و با پایان رساندن دوره راهنمایی خود در سال 64 وارد دبیرستان شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی شد. ایشان برای دومین بار در تاریخ 64/10/12همراه با گروه راهیان ویژه کربلا عازم منطقه جنگی جنوب شده و در جزیره مجنون مشغول خدمت به اسلام و انقلاب شد.
بعد از چند روز در کمین شماره 4 جزیره مجنون به علت اصابت گلوله توپ به سنگر، از ناحیه پا مجروح شد و او را به بیمارستان رساندند. هنوز سلامت کامل نیافته بود که دوباره به منطقه برگشت و با دیگر برادران عازم منطقه فاو شد. سرانجام بعد از سه ماه مبارزه با متجاوزین بعثی به وطن خود بازگشت و دوباره به ادامه تحصیل مشغول شد. در تاریخ65/01/18 سومین بار جهت نبرد با متجاوزین بعثی به جبهه رفت و بالاخره در جبهه جنوب و در منطقه عملیاتی مهران و عملیات کربلای یک ندای حق را لبیک گفته و در نوزدهم تیر ماه سال 1365 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به دست بعثیان شربت شهادت را عاشقانه نوشید و به دیدار رب خویش شتافت.
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
( یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی )
عقده های دلمان را چون بیان نماییم و از غم عظیمی که بر ما رفته است چه حکایت کنیم. از صعود و سرور دوستان چه گوییم و در فراق شیدایان بی همتا، تا کی به سوگ نشینیم. آه! ای زمانه غم به سخن آی و از جورستان بیاهمیت بر ما فرو خوان، ای فرشته لقاء باز آی و ما گم گشتگان سبی را الهام بخش. شنیدیم که از خوزستان خون باز قربانی آوردند. چشم ها گریان، قلب ها حزین، مادران بر سر زنان، عقده ها در گلو پیچیده، فریادها بلند گشت. آه! باز از خیل عظیم حامیان قرآن برادری روان گشت. ای استوانه عرش طلایی ایمان، روزنه فلاح، چابک سوار دور پرواز، جان نثار کرده طریقت، رهرو سبیل مهدی موعود(عج)، تهیت باد، سرخوش لقاء، هست عابد، عارف سر زنده، بلبل خوش الحان دشت خون درودت باد. هان ای بلند پرواز فرش سفر، سلام ما را بر بزرگ درس آموزت حسین(ع) برسان و ما را ای کریم مقرب گوشه نظری فرما. خدایا گناهانم زیاد است. عاصی و معصیت کارم و هیچ امیدی ندارم جز تو، تنها تو بخشنده و مهربانی و تنها تو شفیع هر گنهکاری و تنها تو قادر و توانا بر هر موجودی، إنّ أکرَمَ المَوتِ القَت .
حضرت علی(ع): بدرستی که گرامی ترین مرگها شهادت در راه خداست. خدایا، بارالها، معبودا، معشوقا، مولایم، من ضعیف و ناتوان دوست دارم در راهت شهید شوم. دوست دارم چشم هایم را دشمن در اوج دردش از حلقه در کردستان در آورد و دستهایم را در تنگه شهر بانه در آورد، پاهایم را در کوهای سر به فلک کشیده کردستان قطع کند، قلبم را با رگبارهای کوموله و دمکرات از من بگیرد و سرم را در سردشت قطعه قطعه کنند تا در کمال آزادی، دشمنان مکتبم ببینند که گر چه چشمها، دستها، پاها، قلب، سینه و سرم را از من گرفته اند اما یک چیز را نتوانسته اند بگیرند و آن ایمان و هدفم است که عشق به خدا و معشوقم و به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام(قدس سره) و اسلام است. خدایا، جندالله را با سوگند به ثارالله در لشکر روح الله(قدس سره) برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله است، حمایت کن.