شهید ابوالقاسم سلیمانی

zendeginameh-1.png

مشخصات

nam.png

نام و نام خانوادگی

ابوالقاسم سلیمانی

father.png

نام پدر

ابراهیم

birthday.png

تاریخ تولد

20/04/1337

birth_loc.png

محل تولد

خورهه

tarikhe_shahadat.png

تاریخ شهادت

18/02/1361

mahale_shahadat.png

محل شهادت

شلمچه

mazar.png

مزار

روستا خورهه

name_amaliat.png

نام عملیات

بیت المقدس

shoghl.png

شغل

خلبان

ozviat.png

عضویت

کادر ارتش

شهید ابوالقاسم سلیمانی فرزند ابراهیم در تاریخ بیستم تیرماه سال 1337 در روستای خورهه از توابع محلات در خانواده ای مذهبی و سنتی دیده به جهان گشود. ایشان فرزند ارشد خانواده بود، پدر و مادرش او را همچون گلی در میان بوستان، رشد و تربیت میکردند و علاقه زیادی به او داشتند. ایشان همزمان با آن که بزرگ میشد، پدرش او را با مفاهیم دینی نیز آشنا میکرد. به سن هفت سالگی که رسید به مدرسه ابتدایی روستا رفت. با وجود مشکلات مالی و سختی آن زمان و نبود امکانات، ایشان هرگز به فکر ترک تحصیل نبود و بعد از آن که دوران راهنمایی را هم در خورهه خواند، برای کسب دیپلم به محلات رفت و با موفقیت تمام دیپلم را اخذ کرد. همان سالها بود که انقلاب تازه به پیروزی رسیده بود و مردم انقلابی روستای خورهه در خوشحالی نابودی طاغوت بودند. از آن زمان به بعد فعالیت انقلابی در کنار کار کردن، اضافه شده بود و همیشه با دوستان در مسجد جمع میشدند. او بعد از اخذ دیپلم به استخدام نیروی زمینی ارتش درآمد و همیشه نیتش کمک به مردم و کشور و اسلام بود. وقتی جنگ تحمیلی و تجاوزات رژیم بعث عراق به ایران اسلامی آغاز شد، داوطلبانه به جبهه رفت و همیشه دوست داشت که برای انقلاب و حضرت امام (قدس سره) سربازی کند. در اوج جوانی، خانه، کاشانه و تمام آمال و آرزوهای پوچ دنیا را پشت سر گذاشت. وقتی که میدید دوستانش که بهترین جوانان آن دوران بودند چطور جلوی چشمش پر پر میشوند، خونش به جوش می آمد. تمام هدفش را مقابلش قرار داده بود تا رژیم بعثی عراق را سرکوب کند. در میان کوه ها و بیابان های جبهه جنوب دنبال تنهای آرزوی خودش که شهادت فی سبی الله بود، میگشت. ایشان در تاریخ هجدهم اردیبهشت ماه سال 1361 در طی عملیات هوایی به یارانش ملحق شد و در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل گشت. پیکر مطهرش را در روستای زادگاهش به خاک سپردند.
biography.png

زندگینامه

will.png

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم خداوندا تو را شکرگزارم که این توفیق را به من عطا نمودی که در جبهه حق علیه باطل بجنگم و دین خود را به اسلام و رهبر و ملت عزیز حزب الله ادا کنم. اگر توفیق شهادت را پیدا کردم همگی بدانند که آگاهانه به جبهه رفتم برای پیروزی دینم و فرمایش رهبرم و برای رضای خداوند متعال. سرور آزادگان حسین شهید(ع) فرمود: اگر آخر زندگی این دنیا مرگ سیاه است چه بهتر آنکه انسان با مرگ سرخ شهادت در راه خداوند از دنیا برود و ما هم به ندای حسین (ع) زمان مان امام خمینی (قدس سره) بتشکن، لبیک گفته و شهادت را انتخاب کرده تا به منافقین و گمراهان و سیاه دلان و دشمنان انقلابمان ثابت شود، اگر سروهای بلندی و گل های سرخی چون مطهری ها و مفتح ها و بهشتی ها و رجایی ها به هدف خود رسیدند سی و شش میلیون لاله دیگر در صف شهدا منتظر شهادت هستند. موقعی که به جبهه آمدم موفق نشدم با پدر و مادر و دیگر افراد خانواده خداحافظی کنم انشاءالله مرا می بخشند و حق خود را به من حلال کنند. دین خدا؛ حزب الله و روحالله (قدس سره) همیشه پیروز است.

۱ دیدگاه در “شهید ابوالقاسم سلیمانی

  1. محمود بهاری گفت:

    التماس دعاء

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.