شهید ابوالقاسم سلیمانی فرزند ابراهیم در تاریخ بیستم تیرماه سال 1337 در روستای خورهه از توابع محلات در
خانواده ای مذهبی و سنتی دیده به جهان گشود. ایشان فرزند ارشد خانواده بود، پدر و مادرش او را همچون گلی در
میان بوستان، رشد و تربیت میکردند و علاقه زیادی به او داشتند. ایشان همزمان با آن که بزرگ میشد، پدرش او را
با مفاهیم دینی نیز آشنا میکرد. به سن هفت سالگی که رسید به مدرسه ابتدایی روستا رفت. با وجود مشکلات مالی و
سختی آن زمان و نبود امکانات، ایشان هرگز به فکر ترک تحصیل نبود و بعد از آن که دوران راهنمایی را هم در
خورهه خواند، برای کسب دیپلم به محلات رفت و با موفقیت تمام دیپلم را اخذ کرد. همان سالها بود که انقلاب تازه
به پیروزی رسیده بود و مردم انقلابی روستای خورهه در خوشحالی نابودی طاغوت بودند. از آن زمان به بعد فعالیت
انقلابی در کنار کار کردن، اضافه شده بود و همیشه با دوستان در مسجد جمع میشدند. او بعد از اخذ دیپلم به استخدام
نیروی زمینی ارتش درآمد و همیشه نیتش کمک به مردم و کشور و اسلام بود.
وقتی جنگ تحمیلی و تجاوزات رژیم بعث عراق به ایران اسلامی آغاز شد، داوطلبانه به جبهه رفت و همیشه دوست
داشت که برای انقلاب و حضرت امام (قدس سره) سربازی کند. در اوج جوانی، خانه، کاشانه و تمام آمال و آرزوهای پوچ
دنیا را پشت سر گذاشت. وقتی که میدید دوستانش که بهترین جوانان آن دوران بودند چطور جلوی چشمش پر پر
میشوند، خونش به جوش می آمد. تمام هدفش را مقابلش قرار داده بود تا رژیم بعثی عراق را سرکوب کند. در میان
کوه ها و بیابان های جبهه جنوب دنبال تنهای آرزوی خودش که شهادت فی سبی الله بود، میگشت. ایشان در تاریخ
هجدهم اردیبهشت ماه سال 1361 در طی عملیات هوایی به یارانش ملحق شد و در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل
گشت. پیکر مطهرش را در روستای زادگاهش به خاک سپردند.
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوندا تو را شکرگزارم که این توفیق را به من عطا نمودی که در جبهه حق علیه باطل بجنگم و دین خود را به
اسلام و رهبر و ملت عزیز حزب الله ادا کنم. اگر توفیق شهادت را پیدا کردم همگی بدانند که آگاهانه به جبهه رفتم
برای پیروزی دینم و فرمایش رهبرم و برای رضای خداوند متعال. سرور آزادگان حسین شهید(ع) فرمود:
اگر آخر زندگی این دنیا مرگ سیاه است چه بهتر آنکه انسان با مرگ سرخ شهادت در راه خداوند از دنیا برود و
ما هم به ندای حسین (ع) زمان مان امام خمینی (قدس سره) بتشکن، لبیک گفته و شهادت را انتخاب کرده تا به منافقین و
گمراهان و سیاه دلان و دشمنان انقلابمان ثابت شود، اگر سروهای بلندی و گل های سرخی چون مطهری ها و مفتح ها و
بهشتی ها و رجایی ها به هدف خود رسیدند سی و شش میلیون لاله دیگر در صف شهدا منتظر شهادت هستند. موقعی
که به جبهه آمدم موفق نشدم با پدر و مادر و دیگر افراد خانواده خداحافظی کنم انشاءالله مرا می بخشند و حق خود را
به من حلال کنند.
دین خدا؛ حزب الله و روحالله (قدس سره) همیشه پیروز است.
۱ دیدگاه در “شهید ابوالقاسم سلیمانی”
التماس دعاء