شهید عبدالله خاکپور

مشخصات

نام و نام خانوادگی

عبدالله خاکپور

نام پدر

علی

تاریخ تولد

07/10/1342

محل تولد

محلات

تاریخ شهادت

12/02/1361

محل شهادت

1403-01-21 09:43:59

مزار

گلزار شهدا محلات _ قطعه یک

نام عملیات

بیت المقدس

شغل

پاسدار

عضویت

کادر سپاه

و این بار سخن از شهید به خون خفته ای است که زندگی اش را با مرکب خون بر صحنه کربلای ایران از غرب تا جنوب به رشته تحریر در آورد. سخن از شهیدی که مدت شانزده ماه از خدمتش را در جبهه های غرب و جنوب، حماسه و ایثار آفرید. شهید عبدالله خاکپور در تاریخ هفتم دی ماه سال 1342 در یکی از روستاهای خمین به نام اوچستان به دنیا آمد. خانواده او خانواده مذهبی بود و او نیز در همین فضا رشد کرد و بزرگ شد تا به سن هفت سالگی رسید و برای رفتن به مدرسه همراه خانواده اش به روستای عالم آباد آمدند و بعد از یک سال به علت مشکلات راه و دور بودن راه مدرسه خانوده اش مجبور به ترک روستای عالم آباد شدند و به محلات آمدند و در این شهر سکونت یافتند. عبدالله نیز مانند دیگر همسالان رشد میکرد و هر سال به کلاس بالاتری میرفت. او کلاس پنجم ابتدایی و سوم راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و سپس برای ادامه تحصیلات وارد هنرستان صنعتی شهرستان محلات شد و در سال 1357 همراه با دیگر اقشار ملت با خانواده اش در تظاهرات بر علیه رژیم طاغوت شرکت میکرد. هنگامی که انقلاب با آبیاری خون هزاران شهید به پیروزی رسید او نیز همچون فردی فعال و با روحیه ای انقلابی و با احساس مسئولیت در مقابل انقلاب در مسجد محله با گروهی از برادران به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداختند و یا در خیابان ها و نقاط حساس شهر از انقلاب پاسداری کردند. در سال 59 هنگامی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد.او نیز مانند فرزندان دلسوز این کشور اسلامی و دستورات امام (ره) امت مبنی بر رفتن جوانان به جبهه ها و نیز برای لبیک گفتن به فرمان امام (ره) امت از طریق بسیج عازم جبهه شد. بعد از بازگشت بسیار عوض شده بود، طوری که اخلاق و رفتارش بسیار مودبانه و مهربان بود و ضمناً بیشتر مطالعه میکرد و چندین بار به جبهه رفت و چون فرد خالصی نسبت به انقلاب اسلامی گردیده بود، وارد سپاه پاسداران شد. از این هنگام نیز روز به روز بر روحیه قوی و شجاعش افزوده میشد و همیشه برای رفتن به جبهه شور عجیبی داشت. چندین بار به جبهه های غرب و جنوب اعزام شد، در آخرین اعزام،هنگامی که فرماندهی یک گروه از رزمندگان اعزامی از شهر محلات را بر عهده داشت؛ به عنوان معاون گروهان در گردان عمار از تیپ 7 ولیعصر (عج) در عملیات بیت المقدس شرکت کرد؛ دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1361 در فاصله بین پادگان حمید و ایستگاه حسینه خرمشهر با اصابت ترکش به سرش به درجه رفیع شهادت نائل گردید. پیکر پاکش در شهر محلات به خاک سپرده شد. برادرش ولی الله در سال 1365 به شهادت رسید.

زندگینامه

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم ( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیل اللَّهِ أُولَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ) آنان که ایمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده اند آنان به رحمت خدا امیدوارند خداوند آمرزنده مهربان است. درود و سلام خدمت رهبر عظیم انقلاب اسلامی خمینی (قدس سره) روح الله، ملت قهرمان پرور حزب الله و شهیدان گلگون کفن چاک چاک شده فی سبیل الله، ای امت قهرمان ایران سلام فرزند کوچک خود را که از اعماق قلبش و از کربلای خونین خوزستان بیرون می آید، بپذیرید و از اشتباهات این بنده حقیر در گذرید و از درگاه خداوند برای حقیر طلب مغفرت کنند. ما حقیرتر از آن هستیم که بخواهیم پیام برای این امت غیور و شهید پرور بفرستیم ولی تا آنجا که از عهده ما بر می آید این است که ای شهید پروران تاریخ، ایمان خود را استوار نگه دارید و این شما هستید که پشتیبان رزمندگانید. تا میتوانید در راه قرآن و اسلام، امام (قدس سره) را در هر مرحله یاری کنید و اول امام (قدس سره) را و بعد رزمندگان را دعا کنید و همچنین دعا کنید خداوند ما را عفو کند. مسجدها را خالی نکنید، نمازهای جماعت را هر چه با شکوه تر برگزار کنید. دعا برای امام (قدس سره) و رزمندگان را فراموش نکنید و شعار و دعای همیشگی خود را بعد از نمازها فراموش نکنید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی (قدس سره) را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای. به امید پیروزی حق بر باطل و صدور انقلاب اسلامی به تمام ممالک شرق و غرب و آزاد شدن ملت های مستضعف از زیر یوغ استعمارگران و به امید آزادی قدس عزیز. التماس دعا و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته. پیامی به پدر و مادرم: خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض میکنم. پدر و مادرم از این که امانتی که خدا به دست شما سپرده خوب نگهداری کردید و مرا با قلب مهربان و مملو از ایمان پرورش دادید، تشکر میکنم. هر چه تشکر کنم ناچیز است. شما نزد خدا اجر فراوان دارید. خداوند بهشت را به شما مژده داده و همانا که شما لایق آن هستید. پدر و مادرم در همه کارها یاد الله و خاطر الله را فراموش نکنید و دست از یاری امام خمینی (قدس سره) که همان راه حسین (ع) را میپیماید، برندارید و در دعاها و نمازها برای طول عمر آن زعیم عالیقدر دعا کنید. در آخر چند وصیت دارم: 1-برادرانم را به جلسات مذهبی و مساجد و بسیج بفرستید تا بیشتر به راه حسین (ع) که همان راه اسلام است، آشنا شوند. 2-از آمدن برادرانم به جبهه ممانعت نکنید چون اسلحه ای که از دست من می افتد باید برادرم در دست بگیرد. 3-مقدار پولی را که دارم خمس آن را بدهید بقیه را خرج مراسم عزاداری کنید. 4-حقوق مرا هم از سپاه اصلاً نگیرید. 5-جنازه مرا هم در قطعه شهدا در کنار برادران پاسدارم به خاک بسپارید. 6-به هیچ وجه راضی نیستم بعد از من گریه کنید چون دشمن سوء استفاده میکند. 7-اطراف کوچه،خانه را چراغانی کنید، می خواهم که مردم بدانند ما اجباری به جبهه نرفتیم بلکه با شوق و به یاری امام خمینی (قدس سره) آمدیم؛ التماس دعا. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. 61/2/7 – عبدالله خاکپور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایدبار
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.