شهر محلات در بیستم فروردین ماه سال 1345 شاهد تولد فرزندی در خانه محمد بود که نامش را عباس گذاشتند. محمد خودش با پیروزی انقلاب اسلامی برای کار و تلاش بیشتر به جهاد سازندگی پیوست. حضور در در عرصه سازندگی کشور، عباس را از نوجوانی با واژه های شهید و شهادت آشنا کرده بود. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در زادگاهش ادامه داد تا اینکه پس از حضوری کوتاه مدت در بسیج، لباس سپاه را برای خدمت به کشور و دینش انتخاب کرد. حضورش در سپاه او را بیشتر با مبانی انقلاب اسلامی آشنا کرد و در سن جوانی از او رزمندهای کار کشته ساخت و موجب شد بارها در جبهه حاضر شود. عباس در کنار حضور پرافتخار در صحنه رزم، در ورزش نیز یک الگوی مناسب بود.
ورزش های صبحگاهی و پیاده روی های فراوان از ویژگی های او بود. در کنار آنها علاقه زیادی به ورزش والیبال داشت و در جبهه و پشت جبهه اوقات فراغتش را با دوستان به بازی والیبال پر میکرد. آخرین بار که قبل از شهادتش به جبهه رفت، زمستان سال 1363 بود. عملیات بدر در شباهت نامگذاری با غزوه یامبر اعظم(ص) میعادگاه این شهید والامقام شد و روزهای پایانی سال در حالی که همه آماده میشدند، یک سال دیگر را با جشن نوروز آغاز کنند، او در حالی که هدایت یک دسته از نیروهای گردان ولیعصر(عج) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) را بر عهده داشت، در درگیری های شرق دجله عراق روحش آسمانی شد و به ملکوت اعلی یوست. در شد نوروز 1364 عباس را در شهر محلات تشییع و در گلزار شهدا به خاک سپردند.
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِی اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ.
آغاز میکنم وصیتنامه ام را به نام الله، به نام کسی که صاحب فضل و بخشش است، خدایی که به ما فکر داد تا خود سرنوشت خویش را در دست بگیریم و به ما شناخت داد تا اسلام را بشناسیم و به ما نیرو داد که در راه او قیام و جهاد نماییم. خدایا، تو خود میدانی که اکنون این چندمین وصیتنامه است که مینویسم و چه میخواهم بگویم. خدایا، جنگ بین حق و باطل به نقطه اوج خود رسیده و کافران از هر راهی که میتواند وارد میشوند تا اسلام را شکست دهند. خدایا، اگر زنده بودنم برای اسلام و دین پیامبرت، محمد(ص) و اجرای احکام اسلام مفید است، زنده ام نگهدار تا آخرین رمقی که در جان دارم برای اسلام و جمهوری اسلامی خدمت کنم؛ ولی عاجزانه از تو میخواهم که عاقبت کار، شهادت را نصیبم کن. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار منافقین وقتی چیزی گیر نمیآید، مرتب نق میزنند. به آنها میگویم: هی نق نزنید، آی نق زنها! این انقلاب اسلامی است. ثمره خون هزاران شهید است. شما که کوچکترین کمکی به این انقلاب نکردید؛ چرا این قدر نق میزنید. ای کسی که با وجود آمدن انقلاب اسلامی در ایران ناراحت هستی و دیگر چیزی که در زمان طاغوت داشتی، نداری.
تو هر کجا که می نشینی علیه اسلام و انقلاب یاوه گویی میکنی و تو بدان که بالاخره روزی به حساب تو رسیدگی میشود. ای کسی که در زمان جنگ مردم را تحت فشار قرار میدهی؛ اگر میبینی که فعلاً کسی نیست که به تو حرفی بزند، این را بدان که تو، هم در دنیا و هم در آخرت پایت گیر است. این مردمی که اینقدر شهید میدهند، مردمی که با گذشت بیش از چند سال از جنگ هنوز هم در صحنه ایستاده اند و هم در جبهه و در پشت جبهه با مال و جان مخلصانه کمک میکنند و شعار جنگ جنگ تا پیروزی و جنگ جنگ تا رفع فتنه را سر میدهند، آنها حقیقت را فهمیدهاند، آنها میدانند که باید از انقلاب اسلامی به نحو احسن پاسداری کنند. اما یک پیام دارم برای مردم مبارز و شهید پرور محلات! اولاً دست از تفرقه بردارید و کسانی را که باعث تفرقه میان شما هستند، شناسایی کنید و به موقع جواب آنها را بدهید. با تفرقه دشمن را خوشحال و امام(قدس سره) را ناراحت می کنید. مردم گوش به فرمان روحانیت مبارز و واقعاً در خط امام(قدس سره) باشید. قدر این امام جمعه عزیزتان را بدانید، فردی مخلص و باتقوا و با ایمان و مظلوم است.
تا آنجایی او را شناخته ام برای الله کار میکند و خدا هم کمکش می کند و در کارهایش موفق است و فهمیده است که کار برای خدا دلسردی ندارد. مردم! به نماز جمعه و دعای کمیل و دیگر مراسم عبادی – سیاسی اهمیت بیشتری بدهید. هر چه شما در این مراسم ها بیشتر حضور داشته باشید، امام(قدس سره) را خوشحال میکنید و امام زمان(عج) از شما راضی میشود و شهدا را خشنود میکند و دشمنان اسلام را که برای نابودی شما نقشه می کشد مأیوس و نا امید میکند و به امید خدا هم آنها را با یاری الله، نابود کنید تا جهان گلستان شود و به آنهایی که در محلات یا جاهای دیگر میان مردم تفرقه می اندازند و مردم را از مسئولین دلسرد میکنند، میگویم که شما را به خدا قسم کمی فکر کنید. شما برای حفظ منافع خودتان میان مردم تفرقه می اندازید. ببینید آیا امام زمان(عج) را با این کارتان خوشحال میکنید؟ اگر کسی نیست که از کارهای شما سر در بیاورد ولی خداوند شاهد و حاضر است تا فردای قیامت جلوی شما را می گیرد. تا دیر نشده به خود آیید و به درگاه خدا توبه کنید، باشد که خدا از همه ما راضی شود و لطف و رحمتش را از ما قطع نکند.
پدران و مادران و خواهران و برادران بدانید این راهی که من رفتم راه پیامبر(ص) و امامان و دفاع از دین مقدس اسلام بود و اکنون که در این راه به آرزوی خود رسیدم و بر شماست ادامه راه شهدا. پدر و مادرم و خواهر و برادر و دیگر نزدیکان و آشنایان! می دانم اکنون که این وصیتنامه را میخوانید چشمتان ر از اشک شده، به خدا قسم من منتظر شهادت بودم. منتظر بودم تا شهادت بیاید و مرا در آغوش بکشد تا به نزد الله بروم و به شما بگویم که هرگز اندوهگین نباشید. در ضمن مرا با همین لباس مقدس بر خار بسپارید. اگر بنا به دلایلی بر تنم نبود، یکدست لباس بر روی کفنم بپوشید که همه بدانند من تا آخرین نفس علیه خصم زبون جنگیده و از اسلام پاسداری کردم. در ایان شعار همیشگی و پیام شهیدان را فراموش نکنید، که خدایا، خدایا، تو را به جان مهدی(عج) حتی کنار مهدی(عج) تا انقلاب
مهدی(عج) خمینی(قدس سره) را نگهدار. والسلام. عباس صفری 20/12/1363