شهید عباس محمدی در چهارمین روز از شهریورماه سال 1346 در خانواده ی مذهبی و مؤمن در شهر محلات متولد شد. زمان تولدش آغاز بحبوحه های انقلاب اسلامی بود. همان زمان که مردم ایران زمین از جور و ستم حکومت طاغوت به تنگ آمده بودند و در راستای براندازی آن می کوشیدند. در سال 1353 وارد دبستان ابتدایی ایرانشهر سابق شد و دوران کودکی را با موفقیت به پایان رساند. در دوران راهنمایی وی توأم با شروع انقلاب اسلامی و آغاز حرکت رهایی بخش امت حزب الله جهت سرنگونی رژیم کفر و الحاد ستم شاهی بود. عباس با وجود سن کم در راهپیمایی ها و جلسات مذهبی شرکت فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری زعیم عالی قدر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(قدس سره) از پا ننشسته و همراه دیگر برادران در امر تبلیغات کمک شایانی می کرد. با شروع جنگ تحمیلی وی 15 سال بیشتر نداشت و همیشه در آرزوی رفتن به جبهه به سر می برد. تا اینکه برادر بزرگش علی اصغر عازم جبهه گردید و پس از مدتی در نبردی سخت و دلاورانه به اسارت مزدوران بعثی درآمد و این یکی دیگر از علل انزجار و تنفر وی از رژیم بعثی – صهیونیستی عراق شد.
در سن 16 سالگی به عضویت بسیج درآمد. وی پس از ورود به بسیج عشق و علاقه اش به جبهه زیادتر شد تا البته عشق به لقاءالله و حفظ کشور اسلامی جهت اعزام به جبهه ثبت نام کرد لکن سن کم باعث عدم رضایت مسئولین جهتبعد از 2 ماه آموزش به خطه خونرنگ کردستان اعزام شد. تحرک و شجاعت او زبانزد فرماندهان و همسنگرانش بود. تا اینکه یک روز تلفنی تماس گرفت و بدهکاری ها و حساب و کتاب خویش را برای پدر توضیح داد و پدر اظهار داشت: می خواهم بیایم و تو را ببینم و ایشان پدر را از آمدن به جبهه منع کردند. چرا که گفت: نمیتوانید مرا پیدا کنید و کمکم زمان رفتن حجاج به مکه معظمه فرا می رسد و بعد از چند روزی پدر و مادر عباس به مکه معظمه مشرف شدند و چند روزی بعد از رفتن پدر و مادر، عباس پایان مأموریت گرفت و به محلات بازگشت.
بعد از مدتی همچون پرنده ای در قفس از دوری جبهه به بال و پر زدن آمده بود با حال و هوایی دیگر راهی جبهه شد و این بار عباس به جبهه های جنوب رفت و در واحد تخریب مشغول خدمت شد. روحش اوج گرفته و بی صبرانه منتظر شتافتن به سوی دوست بود. برای او از زنده بودن و زندگی کردن در دنیا همچون قفسی تنگ و تاریک بود و در تلاش بود تا اوج گیرد و پرواز کند تا به خدایش ملحق شود و این عشق او را وا می داشت تا سر حد جان فداکاری کند. او در حالی که بسیجی گردان ولیعصر(عج)از لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) بود در بیست و یکم شهریورماه سال 1363 در سد دز هنگام آموزش غرق شد و به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.